رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۷ مهر ۱۳۸۹
نظرخواهی و گفت‌‌وگو با دکتر جمشید اسدی، استاد اقتصاد دانشگاه امریکایی پاریس و تحلیل‌‏گر اقتصاد

آیا حق با طلا فروش‌ها است؟

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

جدال مالیاتی تقریباً دو ساله‏ی دولت با اصناف، به‏‌ویژه طلافروشان، بار دیگر در هفته‏ی گذشته، بازار طلافروشان تهران را به تعطیلی کشاند.

Download it Here!

دو سال پیش در شرایط مشابهی، دولت احمدی‏نژاد از اعمال قانون مالیات بر ارزش افزوده در مورد صنف طلافروشان، بنا بر آن‏چه رسانه‏ها نوشتند، عقب‏نشینی کرد.

این‌بار چه اتفاقی خواهد افتاد؟ استدلال طلافروشان چیست؟ پاسخ دولت کدام است و کدام منطق صحیح‏تر است؟

بسیاری از مردم تصور می‏کنند که طلافروشان به علت اینکه از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردارند، می‏توانند خواسته‏های‏شان را به‏ دولت تحمیل کنند. مانند این خانم کارمند در تهران که می‌گوید:

من فکر می‏کنم، طلافروش‏ها با درآمد بالایی که دارند، از نظر اقتصادی، این قدرت مانور را دارند که نظرات‏شان را به دولت تحمیل کنند. مثلاً اگر با وضعیت ما کارمندها مقایسه کنید، می‏بینید که درآمد ما خیلی پایین‏تر است و مالیات را هم دولت خودبه‏خود از ما کم می‏کند.

اما الان که می‏خواهد این مالیات را از طلافروش‏ها کم کند، آنها با وجودی که درآمدشان خیلی از ما بیشتر است و با وجود اینکه سود بیشتری می‏برند، حاضر نیستند مالیاتی را به طور قانونی، چه در ایران و چه در هرجای دیگر دنیا باید پرداخت کنند.

فکر می‏کنید اگر این گریز مالیاتی وجود داشته باشد، چه تأثیراتی در اقتصاد کشور خواهد داشت؟

در این صورت، در نهایت فشار اصلی، به مردم و ما کارمند‏ها منتقل خواهد شد. مالیات‏های پرداخت شده را دولت باید برای مردم و در شهرسازی و برنامه‏هایی که دارد هزینه کند. وقتی این مالیات داده نمی‏شود، درآمد دولت کم می‏شود و به قشری فشار می‏آورد که از همه ضعیف‏تر هستند و آن هم قشر کم‏درآمد جامعه و ما کارمندها هستیم.

حتی برخی فعالان اقتصادی در بازار تهران نیز همین اعتقاد را دارند. مهران پایدار در بازار تهران از این جمله است.

شما در چه زمینه‏ای فعالیت می‏کنید؟

مواد شیمیایی.

از منظر صنف خودتان، اعتراض مالیاتی طلافروشان را چگونه می‏بینید؟

طلافروش‏ها تا حالا مالیات نمی‏دادند، الان هم دوست ندارند بدهند. احساس می‏کنند سودشان کم است و می‏خواهند مالیات ندهند. قدرت‏شان هم زیاد است و می‏خواهند این مالیات را نپردازند، اما چه اشکالی دارد آنها هم مالیات بدهند؟ بالاخره آنها هم باید این مالیات را بپردازند.

اختلاف طلافروشان با دولت اما نه در پرداخت مالیات، بلکه در نوع کار پایه‏ای است که دولت تعیین کرده است. طلافروش‏ها معتقدند که سه‏درصد مورد نظر دولت را از اجرت و سود طلا که رقمی معادل ۳۳۰تومان است، باید بپردازند و نه برای کل قیمت طلا که رقم ۱۵۰۰تومان پیشنهادی دولت است.

اصولاً می‏توانند آن سه‏درصد را به کل اضافه کنند. یعنی در نهایت، با توجه به سودی که روی طلا می‏کشند، اصلاً چیزی نیست. در مقابل صنف‏های دیگر که ارزش افزوده می‏پردازند و یا صنف‏هایی که جنس را با ارزش افزوده می‏خرند، ولی به‏خاطر رقابتی که وجود دارد و کسادی بازار، مجبورند آن را بدون ارزش افزوده به مشتری بدهند. یعنی با ارزش افزوده جنس را می‏خرند، ولی وقتی می‏خواهند به مشتری بدهند، چون رقابت هست، مجبورند ارزش افزوده را لحاظ نکنند. برای همین، اشکال ندارد که طلافروش‏ها هم این مالیات را بدهند.

افق‌های ناروشن

زمینه‏ی این جدال دائمی میان مالیات دهندگان با دولت، در کجاست؟ این بحث را با دکتر جمشید اسدی، استاد اقتصاد دانشگاه امریکایی پاریس و تحلیل‏گر اقتصاد سیاسی، طرح می‏کنم:


جمشید اسدی

حتی در غرب هم کسی مشتاق به پرداخت مالیات بیشتر نیست، اما دولت در غرب این مشروعیت را دارد که اولاً رقابت آزاد است و دوم اینکه دولت در مقابل تمامی رأی‏دهندگان پاسخگو است. در ایران، بسیاری از اهالی کسب و کار فکر می‏کنند مالیات‏های مذهبی را دارند به طور مستقیم می‏پردازند...

منظورتان از مالیات‏های مذهبی چیست؟

خمس و زکات و از این قبیل.

یعنی مطمئن‏ هستید چون طلافروش‏ها خمس و زکات می‏پردازند، مالیات تعیین شده را نمی‏پذیرند؟

نه؛ من مطمئن نیستم، اما این یکی از بحث‏هایی است که بازاری‏ها می‏کردند که از آن‏جایی که ما در حکومت اسلامی خمس و زکات‏ خود را می‏دهیم، مالیات دیگری نباید بپردازیم. البته این مسئله هیچ‏وقت مورد نظر دولت و حکومت نبوده است. حتی یادم هست که پیش از دولت آقای احمدی‏نژاد، سئوالی از آقای خامنه‏ای کرده بودند و ایشان صحبت‏شان این بود که این مالیات‏ها باید داده شوند.
در هرحال، یکی از دلایل اعتراض‏ها آن است که از یک طرف، مثلاً بهره‏ی بانکی نباید وجود داشته باشد، چون حکومت اسلامی است و از طرف دیگر، مالیات‏هایی غیر از مالیات‏های اسلامی که خمس و زکات است را از مردم می‌گیرند.

اگر از این بحث ایدئولوژیک و مذهبی بگذریم و به بحث صرفاً اقتصادی بپردازیم، اعتراض عمده‏ی صاحبان کسب و کار این است که اقتصاد کشور، اقتصادی نیست که به کارآفرینان کمک کند و کارآفرین‏ها را رشد بدهد، ولی زمانی که دولت در تنگنا قرار می‏گیرد، مانند الان، فشارها را بر اهل کسب و کار بیشتر می‏کند.

می‏دانید که رشد بخش دولتی، علی‏رغم اینکه برخی از شرکت‏های بزرگ را خصوصی کرده‏اند، در دوران آقای احمدی‏نژاد، به مراتب بیشتر از گذشته شده است. دولت چندین برابر در شرکت‏های جدید سرمایه‏گذاری کرده است. یعنی وزن خود را در اقتصاد بیشتر کرده است. چند شرکت را هم به بخش خصوصی واگذار کرده که البته به بخش خصوصی نرفته و به بخش‏های غیر دولتی رفته که خیلی‏های آن متعلق به سپاه پاسداران است؛ مانند شرکت مخابرات که واگذار کردند. در نتیجه، اهل کسب و کار در این مورد اعتراض می‏کنند.

اگر همه‏ی صنوف هم اعتراض کنند، در اخبار این‏طور آمده، در افکار عمومی هم این‏طور بیان می‏شود که تنها صنف طلافروش‌ها هستند که قادرند مخالفت‏های خود را تا عقب‏نشینی دولت ادامه بدهند. آیا چنین رابطه‏ای میان بخشی از بازار با دولت، واقعیت دارد؟

این که دولت تنها در مقابل صنف طلافروش و طلاساز عقب نشسته باشد خیر. غیر از این اولین بار که آقای احمدی‏نژاد در دور نخست زمامداری خود، بحث ارزش اضافه را طرح کرد، با اعتراض گسترده‏ی اصناف مختلف و از جمله بازاری‏ها مواجه و مجبور به عقب‏نشینی شد. یعنی تنها این مورد نبوده است.

در این اختلافی که بر سر کسب مالیات از کل ارزش طلا بین دولت و طلافروش‏ها وجود دارد، حق با کدام طرف است؟

وقتی شما زنجیره‏ی تولید را در نظر می‏گیرید، مثلاًّ در مورد طلا، از زمان استخراجش تا آخر، دوره‏های مختلفی می‏گذرد که کاری روی طلا صورت می‏گیرد (مثلاً از معدن بیرون می‏آید، بعد استخراج می‏شود، بعد به قطعات کوچک‏تر تقسیم می‏شود و بعد هرکدام از آنها تبدیل به زینت‏آلات می‏شوند) و ممکن است آدم‏های مختلف این کارها را انجام بدهند. بعضی‏ وقت‏ها هم شرکت بزرگی تمام حلقه‏های این زنجیر را انجام می‏دهد.

صحبت طلافروش‏ها بر سر آن است که خیلی وقت‏ها ما هزینه‏ی گذشته را داریم. یعنی برای ما ارزش افزوده، آن زنجیره‏های پشت سر نیست. اگر هم می‏خواهید مالیات بگیرید، آنجایی باید بگیرید که در مرحله‏ی ما، ارزش افزوده روی طلا آمده است. یعنی بر آن باید مالیات ببندید؛ نه این‏که از اول خط زنجیره بخواهید ببینید چقدر ارزش افزوده تولید شده و روی آن مالیات ببندید.

بحثی هم که وجود دارد این است که گویا مسئله‏ی مالیات در ایران به امروز و دیروز برنمی‏گردد. گفته می‏شود اساساً چون دولت‏های ایران متکی به درآمد نفت هستند، سیستم صحیح مالیاتی در کشور به‏وجود نیامده است و به همین ترتیب، مردم ایران عادت به پرداخت مالیات ندارند.

این حرف درست است. مردم ایران مانند مردم همه جای دنیا ترجیح می‏دهند هزینه‏شان پایین باشد و درآمدشان بالا. مردم هیچ جای دنیا افزایش مالیات را دوست ندارند. در همین فرانسه که زمزمه‏ی آن است که در بعضی زمینه‏ها، به دلایلی، مالیات بالا برود، همه اعتراض می‏کنند، اما نکته بر سر این است که همیشه مالیات دهنده در برابر مالیاتی که می‏دهد، دولت را در مقابل خودش پاسخگو می‏بیند. در حالی که در ایران چنین چیزی نیست.

دوم این‏که فشارهایی که بر مردم، به لحاظ مالیات وارد می‏شود، مصادف با این تحریم‏ها و کاهش شدید درآمدهای نفت و گازی شده که ایران می‏تواند داشته باشد. خب این هم دورنمای نگران‏کننده‏ای می‏دهد. یعنی دولت وقتی متوجه مالیات می‏شود که صندوق خودش هرچه بیشتر دارد خالی می‏شود و افق ناروشنی در این مورد وجود دارد.

این‌طور هم نیست که در ایران سابقه‏ی پرداخت مالیات وجود ندارد. همیشه انواع و اقسام مالیات در ایران وجود داشته، ولی با افزایش درآمد نفت، وابستگی دولت به مالیات، مانند گذشته نبوده است. مادامی هم که مالکیت نفت در دست دولت است، طبیعتاً این احتیاج کم‏تر خواهد بود.

Share/Save/Bookmark