رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ مرداد ۱۳۸۹
گفت‌وگو با امیر محبیان،‌ درباره وضعیت فعلی جناح اصول‌گرا

امیر محبیان: ریزش اصول‌گرایان مطرح نیست

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

امیر محبیان، روزنامه‏نگار، تحلیل‏گر و فعال سیاسی اصول‏گرا است. او در رشته‌ی فلسفه‏ی محض از دانشگاه تهران دارای درجه‏ی دکتری است.

Download it Here!

امیر محبیان به‏ویژه در دوران اصلاحات، به‌عنوان یکی از نظریه‏پردازان اصول‏گرا مطرح شد که سعی دارد باب بحث‏های نظری را در میان دو جناح اصول‏گرا و اصلاح‏طلب بگشاید.

وی در سال ۱۳۷۶، در اوج گسترش اصلاحات، «حزب نواندیشان ایران اسلامی» را تأسیس کرد که بنا بر اظهارات او و هم‏فکرانش، پیش از آن‏که حزبی برای کسب قدرت سیاسی باشد، می‌خواست در زمینه‏ی نظریه‏پردازی برای جناح اصول‏گرا فعالیت کند.

امیرمحبیان و هم‏فکرانش از منتقدان دولت احمدی‏نژاد و در عین حال از حامیان سیاسی او در جریان انتخابات بودند.

پس از گذشت قریب یک‌سال از آخرین گفت‏وگوهای من با امیر محبیان، بار دیگر پای صحبت‏های او می‏نشینم و می‏پرسم: در میان اصول‏گرایان چه می‏گذرد و نواندیشان اصول‏گرا، نظیر او، به چه کاری مشغولند؟


امیر محبیان

بسم‏الله‌الرحمن‌الرحیم. به‏نظر می‏رسد که بعد از انتخابات سال ۱۳۸۴، در عمل صحنه‏ی سیاسی به حدی دگرگون شده است که آن را می‏شود به‌عنوان یک نقطه‏ی عطف برای تغییرات آرایش سیاسی در نظر گرفت.

بعد از سال ۸۴ و به‏خصوص بعد از انتخابات سال ۸۸، به‏صورت جدی‏تر، دیگر نه می‏توان به آن مفهوم گذشته از کمپ اصول‏گرایان نام برد و نه از کمپ اصلاح‏طلبان. تغییرات بسیار شدیدی به‏وجود آمده که لازم است هم اصول‏گرایان و هم جریان مقابل، به یک تحلیل جدی و مبنایی، نسبت به مبادی و مبانی فکری و عملیاتی رفتارهای سیاسی دست بزنند. به‌عبارت بهتر، ما باید مجدداً اصول‏گرایی و هم‏چنین اصلاح‏طلبی را تعریف کنیم.

ما الان کسانی را می‏بینیم که عنوان اصول‏گرایی دارند، ولی در انتخابات اخیر، خلاف جریان کلی اصول‏گرایی رأی دادند و در عین حال خود را خارج از این مجموعه نیز نمی‏دانند.

جا دارد که اشاره‏ی مشخص‏تری داشته باشید؟

برخی از افراد برحسب تحلیلی که داشتند، به‌دلیل میزان انتقادی که نسبت به آقای احمدی‏نژاد داشتند، حتی در یک ترجیح بین آقای مهندس موسوی و آقای دکتر احمدی‏نژاد، به این سمت رفتند که به آقای مهندس موسوی رأی دادند. آنها بعضاً جزو چهره‏های شاخص اصول‏گرا نیز بودند.

این نشان می‏دهد که دیگر ما نمی‏توانیم با رویکرد سابق به مفهوم اصول‏گرا و در عین حال به دسته‏بندی جریان اصول‏گرا نگاه کنیم.

در مورد اصلاح‏طلبان هم همین‏طور است. وقتی از جریان اصلاح‏طلب نام می‏بریم، دقیقاً چه چیزی را می‏گوییم؟ آیا اصلاح‏طلبان آقایانی مانند کواکبیان و بعضی از اصلاح‏طلبان داخل مجلس هستند؟ آقای خاتمی و «بنیاد باران» و یاران‏شان هستند؟ افراد برگشته، یا به یک مفهوم تواب جریان اصلاح‏طلب هستند که پس از رفتن به زندان دیدگاه‏های‏شان تغییر کرده است؛ مانند آقای ابطحی و غیره؟ یا آقای میرحسین موسوی هستند؟ یا طیفی که نگرش‏های ملی- مذهبی دارند؟ و یا طیفی که گرایش‏های سکولار دارند؟ بعضاً هم اپوزیسیون هستند و الان مواضع بسیار تند و رادیکالی علیه نظام گرفته‏اند.

در میان اصول‏گرایان چه تفاوت‏هایی می‏بینید؟

در درون جریان اصول‏گرا، گاهی مواقع آن‏قدر این طیف گسترده می‏شود که جمع کردن آنها زیر یک چتر نه تنها مشکل، بلکه غیرممکن می‏شود. من اخیراً هم گفته بودم که ما نباید انکار کنیم که اختلاف وجود دارد. اولاً اختلاف ذاتاً چیز بدی نیست و مثبت است. ثانیاً اگر چشم‏مان را ببندیم و واقعیت‏ها را نبینیم، بعدها توسط تغییرات پیش‏بینی‏ناشده، هم خودمان، هم جریان‏مان، هم اعتقادات‏مان و حتی هم نگاه‏مان ممکن است ضربه بخورد.

آیا باید حزب مؤتلفه به‌عنوان شاخص جریان اصول‏گرا شناخته شود؟ آیا جمعیت ایثارگران شاخص اصول‏گرایی است یا نیروها و شخصیت‏هایی مانند جامعه‏ی روحانیت، جامعه‏ی مدرسین، افرادی مانند آقای یزدی، آقای جنتی و ... یا حزب نواندیشان و امثال آن با دیدگاه‏های خاص خودشان نیز شاخص اصول‏گرایی هستند؟ ما از یک طرف آقای علی مطهری و از سوی دیگر آقای رسایی را نیز داریم.
در مقابل این مسئله می‏توانیم دو کار انجام بدهیم: یکی این‏که چشم‏مان را ببندیم و بگوییم اصلاً اینها وجود ندارند و چون رقیب و دشمنی وجود دارد، همه‏ی اینها را نادیده بگیریم. به نظر من، این‏ برخورد بخردانه‏ای نیست.

برخورد دیگر این است که ما اینها را ببینیم و در مراکز فکری خودمان، بنشینیم روی این‏ مسائل بحث کنیم، شاخص‏ها را بیرون بیاوریم و تعریف کنیم. اعتقاد من این است که ما دیگر به مفهوم سابق نمی‏توانیم نام یک جریان را اصول‏گرا بگذاریم.

به‏هرحال، به‌عنوان یک صاحب‏نظر اصول‏گرا، اصول‏گرایی را چگونه تعریف می‏کنید؟ امروز جریانی که اسمش اصول‏گرایی است، باید صاحب چه تغییراتی بشود و در درون آن چه اتفاق‌هایی خواهد افتاد؟

اصول‏گرا به مفهوم «پرنسیپالیست» و نه به معنای «فاندامنتالیست»، کسانی هستند که به یک‌سری اصول، اعتقادات و باورها پای‏بندی دارند. این نام نظام و صفت نظام اسلامی است. رهبری هم در صحبت‏هایی که مدتی پیش فرمودند، همین نکته را بیان کردند. بنابراین ما نمی‏توانیم نام نظام را روی یک جناح بگذاریم.

من فکر می‏کنم، برحسب رفتارها، باید آرایش جدیدی شکل بگیرد. در این آرایش جدید به‌خاطر رفتارشناسی مردم ایران، احساس می‏کنم بازهم همان حالت دو قطبی وجود خواهد داشت، اما در عین حال دیگر نمی‏توانیم شاخص‏های دقیق و روشنی را مطرح کنیم.

شما به اختلاف‌هایی هم در درون اصول‏گرایان و هم در درون اصلاح‏طلبان، به درستی اشاره می‏کنید، اما به‏نظر می‏رسد تفاوتی کلی در این میان وجود دارد: در درون گرایش اصلاحات، اگر تفرقه و اختلاف‏نظری هم هست، هیچ‏کدام باعث نشده که بخشی از این جناح را به گرایش اصول‏گرا، به معنای اقتدارگرایان که مورد نظر آنها است، نزدیک کند. حال آن‏که به گفته‏ی خود شما، در میان اصول‏گرایان این اتفاق افتاده است. برخی حتی به آقای موسوی رأی داده‏اند و یا موضع‏گیری‏های امروزشان شبیه اصلاح‏طلبان است. این به معنای ریزش جبهه‏ی اصول‏گرایان نیست؟

ریزش اصول‏گرایان مطرح نیست. شواهد بسیاری وجود دارد که در درون طیف اصلاحات هم شکاف‏های بسیار عمیقی وجود دارد. من اصلاً این را ایراد نمی‏بینم.

نکته‏ای که وجود دارد این است که شرایطی که الان اصول‏گرایان در آن قرار دارند، متفاوت است. علت آن هم این است که در قدرت قرار گرفته‏اند. قدرت کامل. تقریباً رقیب از صحنه بیرون رفته است. معمولاً وقتی احساس قدرت کامل می‏شود و رقیب از صحنه بیرون می‏رود، اختلاف‌ها خود را بیش‌تر نشان می‏دهند.

این امری طبیعی است که به دو دلیل اتفاق می‏افتد؛ یک دلیل آن است که وقتی احساس خطر بیرونی نباشد، جریان باز می‏شود و امکان بروز دیدگاه‏های مختلف وجود دارد.

دومین دلیل آن است که اساساً وقتی جناحی مانند اصول‏گرایان در موضع قدرت قرار می‏گیرد، می‏خواهد در دوره‏های بعد در انتخابات شرکت کند، اما اگر تنها یک جریان وارد صحنه بشود، امکان ندارد که شور و شوق انتخاباتی به‏وجود بیاید. لذا بخشی از جریان اصول‏گرا با گرایش خاصی که دارد، تلاش می‏کند باقی‏مانده‏ی رأی جناح اصلاح‏طلب را به سمت خود بکشاند.

بنابراین گرایشی دوگانه در جریان اصول‏گرا به‏وجود می‏‏آید که ممکن است یکی رادیکال‏تر باشد و دیگری نرم‏تر. مخاطبان در عمل بین گرایش رادیکال و نرم، در یک شبیه‏سازی و هم‏ذات‌پنداری نسبی، گرایش نرم‏تر اصول‏گرا را ترجیح می‏دهند و بخشی از آرای نیات جناح اصلاح‏طلب که ممکن است خود را از صحنه‏ی انتخابات کنار بکشند، وارد این حرکت می‏شوند که به سمت اصول‏گرایان معتدل‏تر ‏بروند.

الان انتقادات بسیار جدی‏ای نسبت به روند تقریباً یک‏سال‏ونیم گذشته در مورد نحوه‏ی مدیریت جریان اصلاحات وجود دارد. آن هم این است که آقای مهندس موسوی که وارد صحنه شدند و توانستند پتانسیل بسیار بالایی را آزاد کنند و جمعیت زیادی را به میدان آوردند، چرا نتوانستند آن را مدیریت کنند و ماجرا را وارد صحنه‏ای کردند که رادیکال بود. درحالی که طبقه‏ی متوسطی که بخشی از آن حول این محور قرار داشت، توانایی و روحیه‏ی پرداخت هزینه را نداشت. بنابراین سریع دچار ریزش شدید شدند. الان می‏بینیم که نوعی انفعال در آنها به‏وجود آمده است.

انتقادات به اصلاح‏طلبان، همان‏طور که می‏گویید در این زمینه‏ها طرح و ابراز شده است. انتقاد شما به مدیریت در جریان اصول‏گرایی چیست؟ به‏ویژه که به‏هرحال سکان مملکت در دست اصول‏گرایان بوده است و بحث مدیریت بحران بیش‌تر به آنها برمی‌گردد.

بحث مدیریت، به غالب و مغلوب برنمی‏گردد، نحوه‏ی آن فرق می‏کند. مدیریت آن است که شما با کم‏ترین هزینه، بیش‌ترین نتیجه را به‏دست بیاورید.

گرایش حول مهندس موسوی با پتانسیل بزرگی که از نظر خودشان ایجاد کرده بودند، می‏توانستند بالاترین سطح نتیجه را با کم‏ترین هزینه، در حوزه‏ی سیاست به‏دست بیاورند. یعنی بتوانند ارکان و ارگان‏های قدرت را به‏دست بیاورند و یا این‏که برای چندسال آینده ظرفیت‏سازی کنند. در عمل چنین چیزی نشد.

در مورد مدیریت جریان اصول‏گرا که آیا اشتباهاتی داشتند یا نه می‏شود صحبت کرد. من معتقد هستم که یک جریان، به‏خصوص زمانی که در حوزه‏ی حاکمیت قرار دارد، باید بتواند پیشاپیش، حال نمی‏گویم ده یا بیست سال قبل، اما حداقل پیش از وقوع یک جریان، آن را شناسایی کند و به نحوی آن را مدیریت کند؛ حتی به دست خود آنها، که با کم‏ترین هزینه، حتی تمام اپوزیسیون هم درون بازی خود نظام باشند.

به اعتقاد من، با مدیریت درست می‏شد این‏کار را انجام داد. در این‏جا هم نقایصی وجود دارد: بعضی از پیش‏بینی‏ ناشدگی‌ها وجود دارند که به آنها انتقاد وارد است.

در مجموع اما معتقدم که نظام الان باید تلاش کند با تحلیل کیس بسیار مهمی که رخ داد – که من آن را یک مسئله می‏دانم، ولی یک بحران برای کلیت نظام نمی‏دانم- به‏صورت جدی آن را مورد تحلیل قرار بدهد و به‌عنوان یک الگو درنظر بگیرد. دیگر نباید به این نحو با جریان‌های سیاسی و جریان‌هایی که ریشه‏ی اجتماعی دارند، برخورد شود. باید پیش از رسیدن به یک مسئله‏ی جدی، راه‏حل‏های مختلف را فراروی آن بگذاریم و هیچ جریانی را چنان پشت دیوار قرار ندهیم که در عمل به یک حرکت اپوزیسیونی متصل شود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

وابستگی آقای محبیان به جناح اصولگرا ایشان را ار تحلیل بیطرفانه محروم کرده و به نظر بنده صحبتهای ایشان بیشتر به قصد تبلیغ و تشجیع اصولگرایان گفته شد تا به نیت تحلیل.

-- سورنا شاملو ، Jul 19, 2010 در ساعت 03:59 PM

آقای محبیان، من همیشه شما را به عنوان یک تحلیلگر منطقی می‏شناختم و گفته‏ها و نوشته‏های‏تان را دنبال کرده‏ام. اما در مصاحبه‏هایی که بعد از انتخابات از شما شنیده و خوانده‏ام، احساس می‏کنم بیشتر در جهت دفاع از آنچه رفته است برآمده اید. شما که بیش از هرکس دیگری می‏دانید تواب به چه معنا است، پس چرا از توابین به عنوان یکی از گرایشهای اصلاح طلبی نام می‏بردی؟ شما که بهتر از هر تحلیلگر دیگری می‏دانید این گونه اعترافات ناشی از چیست و هیچ پایه و اساسی ندارند. ضمن این که شما نحوه‏ی مدیریت موسوی و اصلاح طلبان را خیلی نقد کردید، اما دریغ از نقد کوچکی بر آنان که به قول خودتان تمام و کمال قدرت را در دست دارند و رقیب را از میدان به در کرده اند و نقش آنان و مدیریتشان در همه ی آن‏چه بر جوانان این مملکت گذشت. اشتباه اصلاح طلبان، نه کهریزک را توجیه می‏کند و نه مرگ اشکان، سهراب ندا و… را که هنوز هم از تعداد و نام و نشان دقیق آنان بی‏خبریم، نه نرگس محمدی، فرزاد کمانگر و… و نه عدم مدیریت و بحران اقتصادی‏ای را که بر کشور می‏گذرد. شما که خود اذعان دارید قدرت تمام و کمال در دست اصول گرایان است، پس اشکال کجاست که مملکت به جای آبادانی، روی به ویرانی و بحران بیشتر و بیشتر دارد؟

-- پروانه ، Jul 20, 2010 در ساعت 03:59 PM

خانم پروانه عزیز ! از شما بعید است که مطلب را با چنین بیدقتی دنبال کنید . در همان مدخل مطلب آمده است که آقای دکتر ، فلسفه ی محض مطالعه فرموده اند . فلسفه به محض آنکه "محض " شد ، از آن بعنوان " سفسطه و مغلطه " نامبرده میشود که آیات عظام لعنت الله علیهم فی الدنیا و آخرت استاد بی بدیل و "محض" آن هستند . بگذارید آقای دکتر کارش را بکند ، حالش را بکند . انشالله بزودی زود این خاک زرخیز را دودستی تقدیم بقیه الله میکنند و کنفیکون میسازند و خیال همه راحت خواهد شد و دیگر چیزی بنام ایران روی کره ارض باقی نخواهد ماند که شما بابت آن از دکتر ایراد های بنی اسرائیلی بگیرید . این جور آقای دکتر ها پا در رکاب آیات عظام نهاده اند تا این ساعت سعد را جلو بیاندازند . شما فعلا دلتان را به این خوش کنید که " گل همین پنج روز و شش باشد " و به مصرع دوم بیت کاری نداشته باشید ، چون برادران مصرع دوم را بهر حال از حیض انتفاع خارج کرده اند . خواب های خوش ببینید .

-- فرخ ندامی ، Jul 20, 2010 در ساعت 03:59 PM

با این سوال های بی معنی و الفاظ مسخره فقط آدمهای سفله و بی شرفی مثل آقای محبیان را تطهیر می کنید و خون به ناحق ریخته سهراب و ندا و...را پایمال. کجای این آدمها اصول گراست که شما هم با بکار بردن مکرر این واژه این باور احمقانه و نادرست را تایید می کنید و مشروعیت می بخشید؟ اینها یک مشت فاشیست مذهبی هستند که دریوزگی ولایت فقیه را می کنند تا روزگارشون بگذره. مصاحبه شما شبیه مصاحبه های سایتی مثل تابناک هست که تنها بدنبال گل آلود کردن آب سیاست و تطهیر مقام ولایت و نظام مقدسشون هستند. بجای این سوالها باید این آدمها را با سوال های واضحی در مورد عملکرد حکومت و شخص ولی فقیه به چالش جدی کشید...

-- احسان ، Jul 21, 2010 در ساعت 03:59 PM

اقای محبیان. تحلیلی که شما از شرایط و موقعیت کنونی و حتی ازارایشهای سیاسی ارائه داده اید نه واقعبینانه است ونه جامع , شما مطمئنن اینها را میفهمید ولی سیاسی تحلیل می کنید. منظورم اینست که در تحلیلتان به وضوع دیده میشود که ارزوهای خویش را به عنوان تحلیل ارائه میدهید,گوئی به عنوان یک تاکتیک انتخاب کرده اید که چه بگوئی و چه نگوئی. از اینکه انشقاق را در جریان اصولگرا پذرفته اید ناگزیر بوده اید چون مقابله درون جناحیتان[ نه رقابت] چنان بزرگ و اشکار است که نتوانسته اید توجیه کنید, و این تقابل طبیعی نیست و رقابتی هم نیست و بقول شما تاکتیی هم نیست. اختلاف درون جناحیتان از ترس حذف شدن است و این ترس واقعی است و به تفکر اصول گرائی هم بر نمی گردد بلکه به نفوذیهای ولی فقیه در جناحتان بر میگردد. شما بهتر میدانید رهبری به هیچ سازوکاری نه پایبند است و نه اعتقاد دارد رهبری از اصول گرایان فقط برای مقابله باجناح چپ سوئ استفاده کرده است. و اکنون این نظمیان هستند که فرمان میرانند که اصول, اصول گرایان چیست نه عقلای جناحتان . و اینست دلیل گسل و شکاف درون جناحتان.
شما مطمئنن میفهمید که هشدار احمدینزاد در حضور رهبری در مورد تک حزبی به جناح اصلاحطلب نبود بلکه منظورش اصولگرایان بود که اکنون مینالند و برای ماندن تقلا. و فرمود که حالا تحمل یاوه گوئیهای انها را ندارد و انها باید به نوئی دیگر خود را سازمان دهند یعنی چماق دار بدون کم و کاست و بدون اصول .نشانه اش حمله به مجلس .
و صد البته در مورد اصلاح طلبان هم اشتباه فرموده اید شما جنبش سبز را تحلیل کرده اید نه اصلاح طلبان را, که بخشی از جنبش سبز هستند. و طبیعی است که جنبشی بااین وسعت ناهمگون باشد اما خوشبختانه چیزی که شما میفهمید و ان را به عنوان شکاف بیان کرده اید [همان گفتمان درون جنبش]مهمترین نقطه پویائی و تحرک و نشانه زنده بودن انست و این همان چیزی است که شما از ان هراسناکید چون این تبدیل به حلقه پیوندمیان اصلاح طلبان و اپوزسیون و حتی بخش مهمی از جناح راست گشته است.و اینست که دل و دست ولی امر مسلمین جهان را میلرزاند و نظامیان قداره بند را وادار کرده که مرزها را رها کرده و چماقدار و زندان بان گشته اندو البته در تدارک چاره ای دیگر و اتشی دیگر و تحریک به حمله بیگانگان, برای درمان درد بیدرمانتان

-- MAROUF ، Jul 21, 2010 در ساعت 03:59 PM

من نمی فهمم امروز "فلسفه محض" (تخصص این اقا) چه معنی داره در جاییکه تمام دانش های فلسفی دنیا به فلسفه های مضاف تقسیم شدند !

-- تهرانی ، Jul 21, 2010 در ساعت 03:59 PM

برخلاف تند روی ها در بررسی نظرات محبیان من معتقدم که او در میان اصولگرایان عاقلانه تر تحلیل می کند و افراط در قضاوت باعث شده که ما ترجیح دهیم بجای امثال محبیان رقیب ما امثال دهنمکی باشند.

-- محسن-سوئد ، Jul 28, 2010 در ساعت 03:59 PM