رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
گفت‌وگو با سعید مدنی، تحلیل‌گر سیاسی و فعال ملی ‌ـ مذهب

کسانی که بقای‌شان به خشونت بند است

مریم محمدی
m.mohamadi@radiozamaneh.com

آیا در شرایط ویژه‌ی سیاسی‌ای که امروز در ایران حاکم است، انتشار خبر اعدام ناگهانی پنج شهروند کرد که پیش از این‌ها به اعدام محکوم شده بودند و مدت‌ها بود در زندان به‌سر می‌بردند، خبری فراتر از اجرای یک حکم قضایی به نظر نمی‌رسد؟

Download it Here!

اجرای چنین احکامی و به‌طور مشخص در رابطه با منطقه‌ی حساسی از کشور که به نظر می‌آید در حد قابل‌توجهی هم از وقایع اخیر برکنار بوده است، می‌تواند پرسش‌های گوناگونی را طرح کند.

تعدادی از این پرسش‌ها را با سعید مدنی، تحلیل‌گر سیاسی و فعال ملی ‌ـ مذهبی در تهران در میان گذاشته‌ام:

همان‌طور که شما گفتید، واقعیت این است که این پنج شهروند کردی که اعدام شدند، مدت‌ها بود در زندان به‌سر می‌بردند و احکام آن‌ها هم اجرا نشده بود.

این رویه تقریباً در سال گذشته هم مکرراً وجود داشته که به‌دلایل و مصلحت‌هایی، یا به‌دلیل اعتراض‌ها و اشکالی که در روند قانونی صدور احکام بوده، احکام به اجرا در نمی‌آمدند و متوقف می‌شدند، اما این که به‌صورت ناگهانی، در این مقطع، پنج فعال کردی که حکم اعدام داشتند، احکامشان به اجرا درآمده است، نمی‌تواند نامربوط با شرایط خاصی باشد که ما در آن قرار داریم.

به‌نظر شما ویژگی شرایطی که چنین تصمیمی را برای تصمیم‌گیرندگان الزام‌آور کرده چه بوده است؟

با توجه به این که در آستانه‌ی خردادماه، و همین‌طور سالگرد اعتراض‌های سبزها نسبت به فرایند انتخابات و شکل‌گیری جنبش سبز هستیم، به‌نظر می‌رسد که اجرای این احکام در شرایط موجود، نمی‌تواند بی‌ارتباط با اتفاقاتی بوده باشد که در پیش روی ما در خردادماه وجود دارد.


سعید مدنی می‌گوید: اعدام چند نفر زندانی با هر موضع و دیدگاهی، می‌تواند این پیام را بدهد که جناح‌های خشونت‌طلب و تندروی نظام هنوز قدرت تصمیم‌گیری دارند و هنوز آن‌ها هستند که سیاست‌های اصلی را تعیین می‌کنند و در آینده هم آن‌ها هستند که با مخالفین و معترضین، مواجه می‌شوند

آقای مدنی اگر هدف آن‌طور که شما گفتید، ترساندن و ارعاب باشد، چرا باید در شرایط فعلی و برای رسیدن به هدفشان از شهروندان کرد چنین انتخابی صورت بگیرد؛ در حالی که به‌نظر می‌آید آن‌چه در مقابل حکومت قرار دارد جنبش سبز است.

حتی این ذهنیت هم وجود دارد که شهروندان کرد آن‌چنان همراهی‌ای با این جنبش معین نداشتند. چنین حرکتی در شرایط فعلی که به‌هرحال شهروندان دیگر را هم می‌تواند به جنبش اعتراضی متصل کند، به‌نظر شما از مصلحت‌هایی که به آن «حفظ نظام» گفته می‌شود، دور به‌نظر نمی‌رسد؟

به دو نکته باید توجه کرد. یک این که من اساساً با این پیش‌فرض چندان موافق نیستم که مردم کرد با جنبش سبز هم‌دلی نداشتند یا به‌میزان مردم سایر شهرها این هم‌دلی در میان آن‌ها وجود نداشته است.

زیرا در فرایند اعتراضاتی که صورت گرفت، در شهرهای کردنشین هم نسبت به نتایج انتخابات موضع‌گیری وجود داشت.

تنها تفاوتی که داشت این بود که شرایط امنیتی و سیاسی حاکم بر مناطق کردنشین، بسیار بسته‌تر و خشن‌تر از شهرهای دیگر ایران بود. ولی در مراحل اولیه‌ی شکل‌گیری جنبش پس از انتخابات، این حضور و هم‌دلی علنی را ما می‌دیدیم.

اگرچه، مجموع نیروهایی که در مناطق کردنشین هستند، نیروهای مختلفی‌اند که برخی‌شان هم چندان رضایتی از جنبش سبز یا هم‌دلی با جنبش سبز نداشتند.

از این موضوع که بگذریم، در هرحال مهم این است که آن اتفاقی که در تهران به‌عنوان پایتخت می‌افتد، انعکاسش در سطح ملی هست و آثار و پیامدهایش هم در سطح ملی بروز و ظهور پیدا می‌کند.

بنابراین اعدام چند نفر زندانی با هر موضع و دیدگاهی، می‌تواند این پیام را بدهد که جناح‌های خشونت‌طلب و تندروی نظام هنوز قدرت تصمیم‌گیری دارند و هنوز آن‌ها هستند که سیاست‌های اصلی را تعیین می‌کنند و در آینده هم آن‌ها هستند که با مخالفین و معترضین، مواجه می‌شوند.

ولی آقای مدنی در چارچوب شرایط ویژه‌ی فعلی که خودتان هم اشاره کردید، این ایجاد ترس و رعب برای مخالفان، به‌ویژه رو به مردم کردستان به نظر می‌آید که ضرورتی نداشته باشد. در حال حاضر درگیری خاصی با کردستان یا حتی با «پژاک» وجود ندارد.

آیا فکر طراحان این اقدام غیرمنتظره، این نبوده که جنبش سبز را که به‌هرحال باید چنین حرکتی را محکوم بکند، به اتهاماتی که این اعدام‌شدگان داشتند پیوند بزند و نشان بدهد که جنبش سبز زمینه‌ی حمایت از مثلاً جنبش‌های مسلحانه را نیز دارد؟

به‌نظر من کسانی که چنین تصمیماتی را می‌گیرند، تنها راه بقا و حیات‌شان حرکت‌های خشونت‌آمیز است تا در شرایط خشونت‌آمیز بتوانند قوانین متعدد را نقض کنند و برخوردهای خشن خود را سامان دهند.

در واقع رفتارهای خشنی هم در مقابل‌شان شکل بگیرد و این به‌نوعی هُل دادن کل اعتراض‌ها به سمت‌وسوی خشونت‌آمیز است؛ سمت‌وسویی که جنبش سبز تکلیفش را با آن قبلاً معلوم کرده است.

بنابراین به‌نظر من یکی از اهدافی که می‌تواند برای این کار پیش‌بینی شده باشد، این است که از این طریق کل اعتراض‌ها را در ایران رادیکال کنند و در آن شرایط، امکان سرکوب و برخوردهای خشن‌تر را در دستور کار قرار بدهند.

در مواجهه با چنین خطری، جنبش سبز و رهبران و فعالان آن، چه روشی باید در پیش بگیرند؟

همین الان شاهد هستیم که خیلی از حامیان واقعی جنبش سبز از آقایان موسوی و کروبی می‌خواهند که در مقابل چنین حرکتی موضع بگیرند. چگونه می‌شود موضع‌گیری کرد، بدون این که چنان بهانه‌ای را به دست گرایش تندرو داد؟

من فکر می‌کنم آقایان موسوی و کروبی، قبلاً موضع‌شان را در برابر هرگونه برخورد غیرقانونی و همین‌طور برخورد خشونت‌‌آمیز با مخالفین بیان کرده‌اند. طبیعی است من هم انتظار دارم که نسبت به این گونه اعدام‌های بدون طی شدن روال حقوقی و بدون رعایت آیین دادرسی کیفری، اعتراض‌شان را بیان کنند، ولی اعتراض نشان‌دادن نسبت به این فرایند مخدوش قضایی، لزوماً به معنای تأیید مشی مسلحانه‌ی برخی گروه‌های سیاسی نیست.

یعنی در همین شرایط تفکیکی را باید انجام داد؟

بله. به‌طور قطع باید انجام داد. یعنی جنبش سبز با یک مشی جدید و یک سیاست جدید وارد عرصه‌ی سیاسی ایران شده و هرگونه تجدیدنظر در آن مشی می‌تواند به‌نابودی جنبش، ضربه‌خوردن منافع ملی و در نهایت از دست رفتن فرصت‌هایی باشد که برای جنبش سبز به‌وجود آمده و بعد از این هم به‌وجود خواهد آمد.

بنابراین جنبش سبز می‌تواند در حالی که این فرایند غیرقانونی و مخدوش قضایی را نقد می‌کند، مواضع خودش را هم مبنی بر پی‌گیری مسالمت‌‌آمیز خواسته‌هایش دنبال کند.

پرسش آخر من که شاید بی‌ارتباط نباشد با این ذهنیت‌سازی‌ها، صحبتی است که آقای غلامحسین الهام، سخنگوی شورای نگهبان در جمع تعدادی از دانشجویان بسیجی یکی از دانشگاه‌های شرق تهران بیان داشت. وی به صراحت از آقای موسوی به عنوان یک محارب علیه نظام نام برد.

در مجموع همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، کسانی که در حال حاضر نقش دست بالا را در نظام دارند، یک موضوع را در دستور کارشان قرار داده‌اند و آن ایجاد فضای رعب و ترس است، برای این که نشان دهند و ادعا کنند که ریسک حضور در فضای سیاسی و اعتراض بسیار بالاست و با این ترفند، سعی کنند که مخالفین و معترضین را کنترل کنند.

فکر نمی‌کنید چنین اظهارنظر بی‌پروایی خطر مستقیمی را متوجه آقای موسوی می‌کند؟

آقای موسوی پیش از این هم به شکل‌های مختلفی مورد تهدید قرار گرفته است؛ آن‌هم توسط افراد بسیار معتبرتر. آقای الهام که در شرایط موجود ایران در واقع فرد چندان معتبری هم نیست. شخصیت‌ها و مسئولین نظامی و سیاسی معتبرتری آقای موسوی را مورد تهدید قرار داده‌اند و ایشان هم بارها گفته است، در مسیری که انتخاب کرده حاضر است جانش را بر سر این کار بگذارد.

بنابراین به‌نظر می‌رسد که به‌طور مشخص آقای موسوی تکلیفش را با این گونه تهدیدها مشخص کرده است.

Share/Save/Bookmark