رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ دی ۱۳۸۸
گفت‌وگو با ابوالحسن بنی صدر

نقش منتظری در شکستن اسطوره خمینی

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

درگذشت آیت الله منتظری، شخصیت و زندگی سیاسی و آرای دینی وی را بار دیگر در مرکز توجه وِیژه ای قرار داده است. ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران که تجربه نزدیکی از کار و تبادل نظر با آیت الله منتظری در اولین سال های انقلاب دارد، درباره فرازهایی از زندگی سیاسی و دینی ایشان به ویژه در ارتباط با نظریه‏ی ولایت فقیه به زمانه می گوید:

Download it Here!

ارزیابی من این است که یک تحول اساسی در طرز فکر او در باب ولایت فقیه از زمانی که در مجلس خبرگان از ولایت مطلقه‏ی فقیه جانبداری می‏کرد، صورت گرفت.

در آن مجلس متنی را به اتفاق آقای حسن آیت امضا کرده بود که ۱۵ اختیار برای ولی فقیه قائل می‏شد. در آن مجلس پس از گفت‏وگویی که با هم کردیم، او تا نظارت فقیه تخفیف داد و پایین آمد. در این نظارت فقیه ماند، تا این که آقای خمینی دم از ولایت مطلقه‏ی فقیه زد. او چندی پیش در باب این ادعا گفت که ولایت مطلقه‏ی فقیه از مصادیق شرک است.

باز این ادامه یافت تا اینکه آخرین نظریات‏اش در باب ولایت فقیه را در سؤال و جواب‏های کتبی‏ای که آقای محمد جعفری، بطور عمده در باب ولایت فقیه، با ایشان انجام میداد، می‏توان دید.

بنابراین، با توجه به اینکه آیت‏الله منتظری تاکید داشت که سابق بر این در جامعه‏ی ایران و ساختار سیاسی کشور تجربه‏‏ای عملی از نظریه‏ی ولایت فقیه نبوده است و الان که این تجربه وجود دارد، باید در آن بازنگری شود، آیا می‏توان نظریات اخیر ایشان را نوعی تجدید نظر در این زمینه ارزیابی کرد؟

در آخرین جوابی که ایشان حدود چهار روز پیش از درگذشت به آقای محمد جعفری داده، پذیرفته است که انسان در مرحله‏ تصمیم استقلال دارد یعنی خود باید تصمیم بگیرد. هم‏چنین آزادی دارد و می‏تواند هر تصمیمی را که می‏خواهد بگیرد.



ابوالحسن بنی صدر

انتشار خاطرات آیت‏الله منتظری، از جهت آگاه سازی جامعه‏ی ایران نسبت به اتفاقاتی که در دو دهه‏ی اول انقلاب رخ داده بود و در مورد آن ها اطلاعات کمی وجود داشت، اتفاق مهمی بود. دفتر شما نیز در نشر این خاطرات سهم داشت. ارزیابی شما از تاثیر این خاطرات چیست؟


تاثیر آن در جامعه از جهات مختلف زیاد بود؛ اولا از نظر خود حوزه تاثیر دارد که خواننده تصور دقیق‏تری نسبت به حوزه‏های دینی پیدا می‏کند.

ثانیا از لحاظ شکستن اسطوره‏ی آقای خمینی اهمیت دارد؛ به لحاظ اسنادی که ایشان در آن کتاب انتشار داده که این اسناد روشن می‏کنند، آن‏چه نامش ولایت فقیه بوده، در واقع ولایت بر فقیه است. یعنی فقیه وسیله‏ی کار کسانی می‏شود که در جست‏وجوی قدرت بودند و آن آقا را وسیله کرده بودند. بعد هم نقش آقای خمینی در کشتار ۶۷ و اسنادی که در این زمینه انتشار داده، مهم هستند.

از لحاظ استقلال ایران نیز اهمیت دارد. به این دلیل که آقای منتظری و نزدیکان او از افشا کنندگان ماجرای ایران‏گیت هستند که ماجرای آمدن مک فارلن به ایران بود. از جهت مخالفت ایشان با ادامه‏ی جنگ نیز اهمیت دارد و همین‏طور از این بابت که نقد مستمری است از رژیمی که بر ایران حکومت می‏کند و ارزیابی‏ای است از چگونگی تحول این رژیم تا جایی که اکنون رسیده است.

بنابراین اگر آقای منتظری را انسانی در نظر بگیریم که از انقلاب به این سو با ولایت فقیه شروع کرد، تبدیل می‏شود به کسی که در مبارزه با ولایت فقیه، به شکلی که به عمل درآمده، ایستاده است و در استقامت چشم از جهان فرو بسته است.

بخش مهمی از نقش و تاثیر شخصیت‏های سیاسی، تاثیر میراث فکری و فرهنگی آنان برای آینده، یعنی پس از درگذشت‏شان، است. از این نگاه، فکر می‏کنید تاثیر آقای منتظری در آینده‏ی جنبش آزادی‏خواهی ایران چگونه خواهد بود؟

با توجه به آن‏چه او در زندگی فقهی‏ و دینی خود انجام داده و تداومی که در مبارزه از دوران شاه تا مرگ داشت؛ و همچنین انتخاب‏های اساسی که بین قدرت و آزادی به عمل آورده است و از قائم‏مقامی و جانشینی چشم پوشیده که از حقوق زندانیان دفاع کند و از استقلال ایران دفاع کند؛ از او انسانی می‏سازد که در شمار کم‏یاب انسان‏هایی هستند که برای ملت جهت‏یابند.

معنایش این است که این‏طور نیست که هرکس فقه خواند، باید یک شیوه‏ی رفتار معین داشته باشد. بلکه انسان‏ها در هر طرز فکری، در هر آموزشی، می‏توانند انسان‏های آزاده‏ای باشند و راه آزادی را بگشایند. او هم از کسانی است که در این راه قدم برداشت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

درود بر روحانی آزاده ای که اعتبار اسلام در این زمانه رسوایی مدعیان مسلمانی بود.

-- ر.ل ، Dec 22, 2009 در ساعت 10:05 PM

البته نظرات آقای بنی صدر محترم است. اما برای خیلی از ماها اتفاقات اخیر فقط نشان دهنده این بود که شم خمینی در مورد متظری کاملاً درست بود. در مورد ساده لوح بودن، بی کفایتی سیاسی و مهمتر از همه اینکه چشم بر جنایات اعضای خانواده خود بسته بود.
تیم مهدی هاشمی دستگاهی برای حمایت از «جنبشهای آزادی بخش» راه انداخته بودند که با ادبیات امروز لیبرال باید ترجمه اش کرد به گروههای تروریستی. یکی از دلایل اصلی برکناری منتظری همین چشم بستن او به جنایتهایی بود که بستگانش تحت اسم حمایت از جنبشهای آزادیبخش انجام می دادند.
حالا طرفه این است که رسانه های جهان سرمایه داری و استوانه های فرهنگی لیبرالیسم همه در عزای منتظری سیاه پوش شده اند. کسی هم نمی پرسد پسر منتظری که بود که حالا پدر را دارند کنارش دفن می کنند.

-- ضیغم ، Dec 23, 2009 در ساعت 10:05 PM