رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ آبان ۱۳۸۸

«طرح خروج از بن‌بست» هاشمی، رادیکال نخواهد بود

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

در اوایل ماه جاری وقتی هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس مجلس خبرگان اعلام کرد که طرحی برای خروج از بن‌بست و در واقع آشتی ملی در دست تهیه دارد، بسیاری از اصولگرایان با این استدلال که بحران یا بن‌بستی وجود ندارد و یا هاشمی رفسنجانی خود از مسئولین این وضعیت است، در مقابل این خبر موضع گرفتند و به هاشمی حمله کردند.

اما سه هفته طول کشید تا حبیب‌اله عسگراولادی، چهره‌ی شاخص جریان مؤتلفه اعلام کند که این طرح به رهبر ارائه شده است و افرادی چون غلامعلی حداد عادل، محمدرضا باهنر، مصطفی میرسلیم و مرتضی نبوی از تهیه‌کنندگان این طرح بوده‌اند.

بدین ترتیب بار دیگر مساله‌ی بحران و راهی برای برون‌رفت از آن موضوع محوری مباحثات سیاسی قرار گرفته است. این بحث را با آقای علی رضا حقیقی، استاد دانشگاه در کانادا و تحلیل‌گر مسائل سیاسی طرح کرده‌ام.

Download it Here!

آقای حقیقی، نگاه شما به امکان خروج از بحران در شرایط فعلی چگونه است؟

طرح‌های خروج به طور کلی تابع سه فاکتور است. فاکتور اول این است که چقدر تظاهرات و تجمعات مخالفین در حوزه‌های اجتماعی مثل دانشگاه یا دیگر اماکن عمومی تداوم پیدا کند. نکته‌ی دوم این است که نظام بین‌المللی در برخورد با ایران چه سیاستی را پیش بگیرد. در واقع سیاست تحریم‌های شدیدتر یا سیاست مصالحه و نزدیکی را داشته باشد.

نکته‌ی سوم هم این است که نیروهای تصمیم‌گیرنده در سطوح مختلف جمهوری اسلامی چه لابی‌هایی انجام می‌دهند و اکثریت‌شان و نیروهای مقتدرشان به چه نتایجی برای آیند‌ه‌ی جمهوری اسلامی دست پیدا می‌کنند؟

یعنی آیا منافع سیاسی نظام را مدنظر قرار می‌دهند، یا ممکن است فکر کنند که نظام و آینده‌اش پیوند خورده است با دولت آقای‌ احمدی‌نژاد؟

این سه فاکتوری است که باعث می‌شود راه‌حل‌های خروج از سوی دولت و نیروهای تصمیم‌گیرنده ظهور پیدا کند.

آیا فاکتور سوم مستقیماً به آن دو فاکتور دیگر برنمی‌گیرد؟ یعنی این که جنبش سبز اگر در شکل فعال خودش باشد و برخوردهای بین‌المللی هم میزانی محدودکننده داشته باشد، آیا روی قسمت سوم، که همان برخورد رهبران جمهوری اسلامی است تأثیر نمی‌گذارد؟

بله. ولی قبل از انتخابات توانستند این بحث را برای عده‌ای جا بیندازند که سرنوشت نظام جمهوری اسلامی با آقای احمدی‌نژاد گره خورده است. یعنی اگر آقای احمدی‌نژاد در این انتخابات برنده نشود، حداقل این نوع رژیمی که از جمهوری اسلامی تعریف می‌شود، نمی‌تواند تداوم پیدا کند و طبیعی است که باید تلاش کرد تا آقای احمدی‌نژاد در انتخابات برگزیده شود.

عده‌ای چنین دیدگاهی داشتند. حالا اگر کسی چنین دیدگاهی داشته باشد، طبیعی است که از این زاویه هیچ راهی ندارد مگر این که تمام تخم‌مرغ‌ها را در سبد تداوم وضعیت موجود بگذارد و هزینه‌هایش را هم به هر قیمتی پرداخت کند.

انشعاب درون سیستم هم میان سپاه یا وزارت اطلاعات و بخش‌های تصمیم‌گیرنده‌ی دیگر ناشی از همین مساله است که عده‌ای می‌گویند لزومی ندارد همه‌ی تخم‌مرغ‌ها را در سبد آقای احمدی‌نژاد گذاشت.

عده‌ی دیگری هم می‌گویند بستگی دارد چه کسی موفق بشود نظرش را جا بیندازد و اگر عنصر اول، یعنی مساله‌ی تظاهرات در خیابان خیلی شدت بگیرد، طبیعی است که باید نظر آن گروهی که معتقد به افق آینده‌ی این نظام بدون آقای احمدی‌نژاد هستند، را پذیرفت. در حقیقت دیدگاه آن‌ها پیش خواهد رفت.

در شرایط فعلی شما نمی‌توانید بگویید که کدام‌یک از این دو دیدگاه وضع بهتری دارند یا توازن قوا در مورد این دو دیدگاه چگونه است؟

این‌ها بستگی به اطلاعات ریزی دارد که متأسفانه من نمی‌توانم بگویم که دارای این اطلاعات هستم. تقریباً هیچ‌کس نمی‌تواند بگویید که چه کسی این اطلاعات را دارد و دقیقاً آن‌ها را می‌داند! در حقیقت این تصمیمی است که در حال چالش درون سیستم است و هنوز گرفته نشده و ممکن است روز به روز با تحولات مختلف تغییر کند.


علی رضا حقیقی، استاد دانشگاه در کانادا و تحلیل‌گر مسائل سیاسی

شما سه عاملی را که زمینه‌ی پیدایش راهی برای خروج از بن‌بست هستند را متصل دانستید به سه عامل و آن سه عامل را هم ارزیابی کردید. الان تلاش‌هایی از طرفین مختلف هست و زنده‌ترین چیزی هم که می‌شود به آن استناد کنیم، طرحی است که گویا آقای هاشمی به آن اشاره کرده‌اند و الان باید پیش رهبری باشد. این چگونه طرحی ممکن است باشد؟

یک وضعیت خوبش ممکن است فروپاشی باشد که من بعید می‌دانم با چنین موقعیت و قدرتی که اکنون هست، منجر به فروپاشی بشود. یک فاکتور خروج می‌تواند مساله‌ی جنگ و یا وضعیت‌هایی مانند اقدامی عملی جهت تغییر در کل سیستم باشد که من با توجه به دلایل مختلف آن را خیلی محتمل نمی‌دانم.

منظورتان کودتایی درون همین ترکیب قدرت فعلی است؟

من از وضعیت خروج به طور کلی می‌گویم. تغییر در وضعیت و مواضع رهبری، استفاده از نیروی نظامی یا مساله‌ی جنگ خارجی است که این‌ها سه فاکتور خروج از بحران است.

مساله‌ی فروپاشی که مطرح کردم را محتمل نمی‌دانم و احتمالش خیلی بعید است. اما می‌ماند مساله‌ی سوم و در حقیقت تغییراتی که معطوف به دولت آقای‌ احمدی‌نژاد است.

تغییراتی که معطوف به دولت آقای‌ احمدی‌نژاد است، خود سه وضعیت را می‌تواند محتمل باشد. یکی این که فشارهای درونی اجتماعی، فشارهای بین‌المللی و فشارهای درون نظام باهم ترکیب شوند تا آقای احمدی‌نژاد خودش استعفا بدهد.

در حقیقت آقای‌ احمدی‌نژاد در چنین وضعیتی برای هواداران خودش قهرمان می‌ماند و خودش را برای بازی‌های آینده نگه می‌دارد. خیلی‌ها با این نظر مخالف‌اند و معتقدند خصوصیات شخصی آقای احمدی‌نژاد و آن گرایش حاد ایشان برای قدرت و حتی تصویری که ایشان دارد از توانایی خودش برای مدیریت جهانی، مانع از انجام این کار خواهد شد.

یک راه‌حل هم این است که به آقای احمدی‌نژاد عدم صلاحیت داده شود. بر اثر همان سه فاکتوری که من گفتم، نظام به این نتیجه برسد که حفظ خودش منوط به کنارگذاشتن آقای احمدی‌نژاد است و سرنوشت خودش را به سرنوشت آقای احمدی‌نژاد گره نزند.

این کار هم از عهده‌ مجلس برمی‌آید و هم از عهده‌ی قوه قضاییه که می‌توانند عدم کفایت رییس جمهور را تأیید کنند و بفرستند برای رهبری که آن وقت در این زمینه آقای احمدی‌‌نژاد دیگر اختیار از خودش ندارد و به طور قانونی برکنار می‌شود.

بعد از برکناری آقای احمدی‌نژاد چه می‌شود؟

انتخابات جدیدی برگزار خواهد شد و در انتخابات جدید هم ممکن است صلاحیت آقای موسوی را رد کنند. البته آقای احمدی‌نژاد می‌تواند دوباره کاندیدا بشود! ولی به خاطر این که با عدم صلاحیت رد شده است، احتمالاً شورای نگهبان صلاحیتش را رد می‌کند.

در این صورت نه آقای موسوی خواهد بود، نه آقای احمدی‌نژاد و نه آقای کروبی. یک بازی جدید و یک چهره‌ی جدید مثل آقای قالیباف یا نیروهایی مثل آقای لاریجانی به میدان خواهند آمد و بخشی از طبقه‌ی متوسط هم به هرحال ممکن است برود به سمت حمایت از این جریانات.

یک وضعیت دیگر هم این است که خود آقای احمدی‌نژاد می‌گوید این چیزهایی را که طبقه‌ی متوسط دنبالش هست، من خودم انجام می‌دهم. این خطی است که آقای مشایی دنبال می‌کند. چون آقای مشایی معتقد است تصویر اصلاح‌طلبانه‌ی آقای‌ احمدی‌نژاد در میان هیاهوهای مخالفین مثل کیهان و مؤتلفه گم شده است و تصویر آقای ‌احمدی‌نژاد تصویری است که آقای شریعتمداری ترسیم می‌کند.

از این زاویه دنبال آن سیاست هستند که چیز جدیدی را به نمایش بگذارند و بخشی از طبقه‌ی متوسط را به سمت خودشان بیاورند.

انتخاب سه وزیر زن در کابینه که اگر مجلس رأی داده بود، الان ما سه وزیر زن در کابینه داشتیم! یا به‌ کارگیری بخشی از نیروهای تحصیل‌کرده در سیستم که شهرت مذهبی هم ندارند، مثل انتخاب آقای پژویان به‌عنوان بخش سرمایه‌گذاری خصوصی، و از این بابت آن سیاست‌هایی را که طبقه‌ی متوسط دنبالش هست، اینها خودشان تحقق ببخشند.

حرف آقای احمدی‌نژاد این است که اگر من بخواهم امتیاز بدهم، این امتیاز را به آقای هاشمی رفسنجانی نخواهم داد. چون آقای هاشمی رفسنجانی روی موج مطالبات این طبقه‌ی متوسط آمده بالا، پس این امتیاز را من مستقیم می‌دهم به همان کسانی که دنبال مطالبات‌اند.

این راه‌حل چقدر امکان تحقق دارد؟

به نظر می‌رسد که آقای احمدی‌نژاد دنبال این است که به یک نوع تنش‌زدایی و مصالحه با سیستم بین‌المللی و به خصوص با آمریکا است و فکر می‌کند این بخشی از مطالبات طبقه‌ی متوسط در حوزه‌ی بین‌المللی است و از آن زاویه می‌تواند حضور بخشی از بدنه‌ی اجتماعی را در تظاهرات خیابانی کم‌رنگ کند و به تدریج مساله را حل کند.

حالا این مسئله پیش می‌آید. طرحی که واقعاً ارائه شده است با توجه به تهیه‌کنندگان آن، ممکن است حاوی کدام بخش از این احتمالاتی باشد که شما به آن اشاره کردید؟

با توجه به تهیه‌کنندگانش که ظاهراً آقای حداد هم نقش داشته است، این طرح نمی‌تواند رادیکال باشد. آن محورهایی که به نظر من هست، حتماً آزادی زندانیان سیاسی است که در حقیقت یک نوع جان‌بخشی به افکارعمومی است با حضور مثلاً مهندس موسوی یا آقای کروبی در تلویزیون و ممکن است این باشد که مثلاً کمیته‌ای تشکیل بشود که به مسائل تخلفات انتخاباتی رسیدگی بشود.

آیا این احتمال با این حکم‌هایی که اخیراً داده شده جور درمی‌آید و وضعیتی که در مورد متهمین وجود دارد؟

بله، احتمالش هست. این حکم‌ها قابل تجدیدنظر است. تجربه هم نشان داده است که این حکم‌ها قابل تجدیدنظر است. یک راه‌ حلش این است. ولی راه حل دیگری که ممکن است پیش بیاید، این است که در صورتی که فاکتور اول، یعنی تظاهرات خیابانی تداوم پیدا کند، ممکن است اصلاً وضعیت به گونه‌ی دیگری بشود. یعنی برای این که سیستم حفظ شود، فشار بیاورند تا آقای احمدی‌نژاد استعفا دهد که در حقیقت چهره‌اش حفظ می‌شود و آن موقع در انتخاباتی که برگزار می‌شود، دیگر از اصلاح‌طلبان هم کسی را تأیید نمی‌کنند.

به خاطر این که می‌گویند مواضعی که این‌ها گرفتند، علیه ولایت فقیه بوده است. ولی من فکر نمی‌کنم طرحی که داده شده است، طرح خیلی رادیکالی باشد. ممکن است یک عامل دیگر این باشد که آقای احمدی‌نژاد با بخشی از نیروی معترض ائتلاف کند یا بخشی از این‌ها را در سیستم خودش در حوزه‌هایی مختلف به کار بگیرد.

و جای آقایان کروبی، موسوی و خاتمی در این طرح‌ها کجاست؟

من فکر می‌کنم اگر آقایان کروبی و موسوی و کسانی که به‌عنوان لیدر این جریان شناخته می‌شوند مواضع خودشان را تعدیل کنند و دوباره ابراز وفاداری کنند به نظام، ممکن است در مورد آزادی زندانیان سیاسی کمک کنند و همچنین امکان حضورشان در برخی از رسانه‌های دولتی فراهم بشود.

منظورتان از این تعدیل مواضع و ابراز وفاداری مجدد مثلاً چه هست؟

مقصود من این است که با صراحت می‌توانند بخش‌هایی را که الان به عنوان جنبش سبز شکل گرفته است نقد کنند! چون ببینید جنبش سبز با طرح و ایده‌ی آقای موسوی درست شد، مساله‌اش حمایت از آقای موسوی در انتخابات ریاست جمهوری بود و همان دیدگاه‌هایی که آقای موسوی دارد. ولی الان جنبش سبز طیف وسیعی را دربرگرفته است که خیلی‌های‌شان اصلاً شرکت در انتخابات را قبول نداشتند.

بنابراین این جنبش سبز نمی‌تواند به این شکل تداوم پیدا بکند. چون همه‌شان در مخالفت با آقای احمدی‌نژاد شریک‌اند، ولی در مورد بعدش که چه می‌خواهند، باهم اختلاف نظرهای اساسی دارند.

خب نقد آن‌ها از این جنبش سبز موجب تضعیف این جنبش نمی‌شود؟

بالاخره آن‌ها می‌خواهند یک مرزبندی کنند که مردم بدانند این جنبش سبز چه هدف‌هایی را دنبال می‌کند. جنبش سبز، جنبشی اصلاح‌طلبانه بوده، نه جنبشی رادیکالی که جریان را قطبی کند.

همان‌طور که آقای کروبی هم گفته و درست هم اشاره کرده است، تجربه‌ی تاریخی جریان ایران نشان می‌دهد که اگر شما جریان اجتماعی را به سرعت قطبی کنید، به خاطر این که این جریان در حوزه‌های مالی و رسانه‌ای قدرت اجتماعی‌اش زیاد نیست، این قطبی کردن سریع باعث می‌شود که سرکوبش هم سریع صورت بگیرد و بعد از مدتی نتواند تداوم پیدا کند.

بنابراین آن‌ها می‌خواهند از این حالت قطبی‌شدن جلوگیری کنند، تا مانع سرکوب این جریان بشوند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

موج سبز توسط باند خوئيني ها اداره مي شود. يعني همان كسي كه مصونيت سياسي دارد٠ طراح حمله به سفارت امريكا بود٠ آخوندي كه در دانشگاه پاتريس لومومباي شوروي درس خوانده٠ چپ خط امامي ضد ليبرال ها ٠ مثل محتشمي پدر خوانده حزب الله لبنان هميشه آزاد و مصون است٠دادستان خميني بود در زمان شكنجه ها و كشتارها٠ تلويزيون ج ا زير نظر مستقيم او به سبك تلويزيون مسكو اداره مي شد٠ روزنامه سلام مشابه پراودا زير نظر او اداره مي شد٠
بديهي است كه با جمهوري ايراني مخالف باشند چون چپ و راست اين رژيم روسي و عربند٠
مردم ايران به همين دليل بهترين شعار ممكن را به تجربه انتخاب كردند
جمهوري ايراني در مقابل جمهوري عربي روسي اسلامي٠

-- sharareh ، Oct 24, 2009 در ساعت 01:04 PM

"وحدت" در برگزاری انتخابات آزاد،"آشتی ملی" است!

بهمن 57: پایان ولایت تاج،
اسفند 88: پایان ولایت عمامه؛
برای همیشه: ولایت صندوق های رای!

-- بدون نام ، Oct 25, 2009 در ساعت 01:04 PM