رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ مرداد ۱۳۸۸
دلایل برکناری وزیر اطلاعات در گفت و گو با دکتر علیرضا نامور حقیقی و شهرام رفیع‌زاده

برکناری وزیر اطلاعات و دلایل آن

نیک‌آهنگ کوثر
nikahang@radiozamaneh.com

درست چند روز بعد از عزل وزیر اطلاعات و سپردن کار چند وزارت‏خانه به معاونین از سوی محمود احمدی‏نژاد که یکی از دلایل آن را مخالفت علنی بعضی از اعضای کابینه در برابر معاون اولی اسفندیار رحیم‏مشائی، به واسطه‏ی نامه‏ی رهبری به رییس جمهوری می‏دانند، بعضی گروه‏های درون نظام، عملاً به رییس جمهوری اخطار کرده‏اند راهی که می‏رود ممکن است به برکناریش منتهی شود.

این موضع‏گیری‏ها تا حدی است که «جامعه‏ی اسلامی مهندسین» که یکی از حامیان اصلی محمود احمدی‏نژاد می‏باشد، به وی هشدار داده که مراقب باشد به سرنوشت محمد مصدق و ابوالحسن بنی‏صدر دچار نشود. این جمعیت محافظه‏کار در نامه‏ای خطاب به آقای احمدی‏نژاد، از وی خواست که ولایت‏پذیری خود را بار دیگر اثبات کند.

یکی از دلایل برکناری وزیر اطلاعات و بعضاً دیگر مقام‏های کشوری از سوی محمود احمدی‏نژاد را ارتباط فراساختاری عزل شدگان با رهبری نیز می‏دانند.

دکتر علیرضا نامور حقیقی، تحلیل‏گر سیاسی ساکن کانادا، در این باره چنین می‏گوید:

Download it Here!

دو دلیل عمده برای این کار می‏توانیم پیدا کنیم که آقای احمدی‏نژاد حاضر شد چنین هزینه‏ی سنگینی را برای عمل خود پرداخت کند؛ نکته‏ی اول این‌که آقای احمدی‏نژاد هر نوع ارتباط مستقیم با رهبری نظام، از سوی افراد کابینه را تحمل نمی‏کند. یعنی اگر کسانی خودشان ارتباط مستقیم برقرار کنند و مسایل کابینه یا مسایل حقوقی کاری‏شان و یا گله ها و شکایاتشان را ـ بدون اطلاع اقای احمدی‌نژاد برای رهبری مطرح کنند، آقای احمدی‏نژاد آن‏ها را فوری از کار برکنار می‏کند.


دکتر علیرضا نامور حقیقی

آقای لاریجانی، آقای پورمحمدی و آقای دانش جعفری، از جمله کسانی بودند که به دنبال ارائه‏ی پیشنهاداتی به مقام رهبری یا گزارشی انتقادی از وضعیت کارشان به او، با این مشکل روبه‌رو شدند. آقای متکی هم با این مساله مواجه بود که آقای احمدی‏نژاد از او گذشت کرد. در این موارد، آقای احمدی‏نژاد آن‏ها را تحقیر می‏کند و حتا در مواردی جلوی جمع به آن‏ها توهین می‏کند و یا حتی گوش کسی را کشیده و در نهایت، آن‏ها را برکنار می‏کند.

این روشی است که ایشان اعتقاد دارد، کسی نمی‏تواند بالای سر رییس جمهوری، به مقامات عالی‏رتبه وصل شود و این کار را از لحاظ سلسله مراتب اداری و قانونی، غلط می‏داند. اما خود ایشان بر خلاف این اعتقاد همین کار را با مجموعه زیر دست خود می‌کند و مستقیم با سفرا و معاونان وزیر ارتباط برقرار می‌کند. و در این ماجرا معتقد بود به وزرا ربطی ندارد که چه دستوری مقام ولایت به من داده است، و آن‌ها نباید در این رابطه دخالت کنند و نباید سوال کنند که چرا دستور کتبی رهبری در مورد مشاعی را نادیده گرفته‌ام.

نکته‏ی دوم این‌که طبیعی بود که ایشان می‏توانست هشت روز باقی‏مانده را صبر کند و این کار را بعدا انجام بدهد. به خصوص که وضعیت سیاسی و امنیتی ایران در موقعیت حساسی بود. علتی که این کار را با وزیر اطلاعات و وزیر ارشاد انجام داد، این بود که در جلسه‏ی کابینه، مجادلات آن‏ها از حد حرف‏های معمولی گذشته بود و وزیر اطلاعات نیز توی رویش ایستاده بود و پاسخ تندی به توهین هایش داده بود. در چنین وضعیتی، طبیعی است که رییس جمهور نمی‏تواند در کابینه‏ای بنشیند که قبلا فردی به او توهین کرده است و مجبور شد اژه‏ای را برکنار کند.

اما مساله از زاویه‏ی دیگری نیز قابل بررسی است. با قدرت گرفتن تدریجی بخش‏های امنیتی و اطلاعاتی سپاه، به نظر می‏رسد تغییرات گسترده در وزارت اطلاعات، حتا فراتر از تغییر وزیر، قابل پیش‏بینی باشد. در طول سال‏های بعد از انقلاب، نیروهای امنیتی در مقاطعی با هم رقابت‏هایی داشته‏اند که گاه به حذف و جابجایی مدیران منتهی شده است.

شهرام رفیع‏زاده، تحلیل‏گر سیاسی ساکن کانادا نیز به همین مساله می‏پردازد:

تغییری که در وزارت اطلاعات صورت گرفت، به اختلافی درونی بین چهره‏های امنیتی نزدیک به مدرسه‏ی حقانی و بخش دیگری از اطلاعات سپاه که الان هسته‏ی اصلی کودتای انتخاباتی را تشکیل می‏دهد، برمی‏گردد.

این دو در یک جناح سیاسی هستند، اما اختلافات جزیی با هم دارند و این اختلافات به یک سال و نیم گذشته برمی‏گردد که سرداران سپاه تلاش کردند، برخی از چهره‏های امنیتی نزدیک به مدرسه‏ی حقانی را از صحنه حذف کنند یا آسیب‏هایی به آنان برسانند.

اتفاقی که الان افتاده این است که آقای احمدی‏نژاد، در حرکتی به ظاهر غیرمنتظره، آقای اژه‏ای را برکنار کرد تا در لایه‏ی زیرین قضیه، آخرین مقاومت‏ها و کسانی را که ممکن است در برابر تنفیذ حکم ریاست جمهوری ایشان برای دوره‏ی بعدی، مقاومت کنند را با هر روش ممکن از پای دربیاورد. به نظر من، آقای اژه‏ای، به رغم این که در همان جناح سیاسی قرار می‏گیرد، ولی می‏توانست مقاومت‏هایی را از خود بروز بدهد و به همین دلیل برکنار شد.


شهرام رفیع‌زاده

رفیع‏زاده معتقد است که عملاً وزارت اطلاعات بی‏سر شده است و بخش‏های اطلاعاتی سپاه، جایگزین نیروهای امنیتی خود وزارت اطلاعات می‏شوند:

از سال‏های نخست دهه‏ی شصت، دو جریان اطلاعاتی در ایران داشته‏ایم؛ یکی اطلاعات سپاه و دیگری اطلاعات نخست‏وزیری. در داخل وزارت اطلاعات همواره جناح‏بندی وجود داشته است. گاهی موازنه به نفع جناح چپ جریان اطلاعاتی یا همان اطلاعات نخست‏وزیری بوده و با پیروزی و قدرت بیشتر این جناح همراه بوده است و گاهی طرف مقابل.

الان، آن‏چه دارد اتفاق می‏افتد این است که خود اطلاعات سپاه که در مقطع سال ۶۳ در وزارت اطلاعات ادغام شد، دوباره چند سالی است که قدرت گرفته و همین اخیراً هم آقای سعیدی، نماینده‏ی ولی فقیه در سپاه، رسما در گفتگو با خبرگزاری ایرنا، اعلام کرد که «بله، ما کار اطلاعاتی می‏کنیم».

آن‏ها می‏خواهند اطلاعات را نه تنها از چهره‏هایی مثل آقای ربیعی، آقای خسرو تهرانی و آن‏هایی که به هر حال، به اصلاح‏طلب‏ها نزدیک هستند، تصفیه کنند، بلکه حتا به جریان اطلاعاتی مدرسه‏ی‏حقانی هم دیگر اعتقادی ندارند و می‏خواهند آن‏ها را هم کنار بزنند.

اما فراتر از جابجایی یک وزیر و مقاومت چند روزه‏ی رییس جمهوری در برابر خواست رهبری، با توجه به هشدارهایی که به محمود احمدی‏نژاد داده شده که تجربه‏ی مصدق در رویارویی با روحانیت را تکرار نکند و یا تبدیل به بنی‏صدری دیگر نشود، این نکته را نباید از نظر دور داشت که ساختار قدرت در ایران، به صورتی است که می‏تواند حتا کسی مثل احمدی‏نژاد که از روز بعد از انتخابات بیست و دوم خرداد، به وسیله‏ی رهبری تثبیت شد را با مشکلاتی جدی روبرو کند.

علیرضا نامور حقیقی معتقد است که رییس دولت مجبور خواهد بود در راهی که می‏رود، تجدید نظر کند:

قطعاً، اگر آقای احمدی‏نژاد در سیاست‏هایش و در مناسباتش با محیط جناح‏های سیاسی و جامعه، تجدیدنظر اساسی نکند، مجبور خواهد شد یا خود استعفا بدهد، یا به وسیله‏ مجلس، طرح عدم کفایت ایشان به مجلس خواهد رفت، یا قوه‏ی قضاییه پرونده‏ای تشکیل خواهد داد و دیوان عالی کشور، عدم صلاحیت ایشان را به رهبری گزارش خواهد داد. آقای احمدی‏نژاد باید مختصات و نقطه‏ای را که در آن ایستاده، به خوبی نگاه کند.

ایشان بر این باور است که مقام خود را مدیون هیچ کس نیست و بیش از همه مستظهر به رأی ملت است و این آرا را به خاطر او به او داده‏اند. هیچ خدشه ای در انتخابات صورت نگرفته و حوادث بعد از انتخابات نیز معلول گروه‌های رقیب او می‌باشد که در این مورد نیز وزارت اطلاعات کم کاری کرده است که نتوانسته آن را کنترل کند.

طبیعی است که در چنین وضعیتی غروری که ایشان را خواهد گرفت، نمی‏گذارد واقعیت‏های جامعه‏ی ایران و نهادهای قدرت را به را به خوبی مشاهده کند.برخی جریانات حزب‌اللهی و اصولگرا به ایشان خاطر نشان کرده‌اند که اگر حمایت‌های سیاسی و معنوی رهبری از اسان نبود اکنون آقای احمدی‌نژاد فقط در حد یک اسم و خاطره باقی می‌ماند و لذا به او توصیه کرده‌اند به همان ادعاهایی رفتار کند که قبلاً مطرح کرده بود که من آمده‌ام تا تیرهایی که به سمت رهبری نشانه می‌رود به من بخورد‌. در حالی که به‌نظر می‌رسد ایشان در مسیر خلاف حرکت می‌کند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

tamame ina ye bazie tarahi shudeh bud betune ye seri parvande pak kune
tanha zamani ke emkan dasht alan bud
khude agha in bazio tarahi kard mesle hajo ziarat ke zarbe shast be reyshahri bud

-- yasna ، Aug 1, 2009 در ساعت 12:55 PM