رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ شهریور ۱۳۸۷
تحلیل کریستوفر دیکی از مناقشه گرجستان و تاثیر آن بر سیاست آمریکا درقبال ایران

مناقشه گرجستان و تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران

برگردان: احسان نوروزی

ایران را به‌خاطر داشته باشید؛ بزرگ‌ترین تهدید پیش‌روی تمدن غرب پس از، بسیار خوب، عراق؟ محافظه‌کاران تندرویی که کنترل سیاست خارجی در آمریکا را به دست گرفته و بر آن تسلط یافته‌اند، در اغلب موارد در هفت سال اخیر چنین وانمود کرده‌اند که تنها رویکردی که می‌توان و باید در برابر روحانیون (ایران) پی‌گرفت، منزوی ساختن و مقابله با آن‌ها و حتی - چرا که نه؟ - نابودی آن‌ها است.

«تنها چیزی که بدتر از آغاز جنگ با ایران است، ایرانی مجهز به تسلیحات هسته‌ای است»، کیست که بتواند عباراتی از این دست را که بارها توسط جان مک‌کین در رقابت‌های انتخاباتی تکرار شده، فراموش کند؟

درست، اما شواهد به وضوح نشان می‌دهند که چیزهای بسیاری هستند که می‌توانند از آن (ایرانِ مجهز به تسلیحات هسته‌ای) بدتر باشند.

عجیب است که روسیه‌ی مجهز به چند ده‌هزار سلاح هسته‌ای کاملاً واقعی، تهدید فرضی تسلیحات ایران را که در حال حاضر اصلاً وجود ندارند، در افق دید خود می‌بیند.

اما در چشم‌انداز آینده، آنچه هم‌چنان عجیب است این است که دولت جدید - حتی شاید دولت مک‌کین - ممکن است جست‌وجو برای یافتن راه‌های همکاری با ایران در جهت کمک به ایجاد توازن در قدرت روسیه را آغاز کند.

طی چند قرن، هرگاه روسیه تحرکاتی در قفقاز یا آسیای میانه داشت، ایرانیان از نخستین کسانی بودند که نفس‌های داغ خرس (لقب اتحادیه جماهیر شوروی) را احساس می‌کردند.

حاکمان گرجستان - که ممکن است آن‌ها را به‌خاطر داشته باشید - پیش از آن‌که در اوایل قرن نوزدهم در آغوش تزارها قرار گیرند، تابع شاهان (ایرانی) بودند.

امپراتوری روسیه فشار بر آن‌ها را در سیری چند ده ساله افزایش داد تا آنجا که نیروهای روس در قرن بیستم حتی شهر تبریز را هم اشغال کردند.

در قرن بیستم، شوروی بارها تلاش کرد تا اشکال گوناگونی از نظام «جمهوری سوسیالیست ایران» را در آن کشور ایجاد کند. این همان تاریخی است که در حافظه تاریخی ایرانیان نیز همچنان باقی مانده است.

این درست است که طی بیست سال گذشته، روابط متقابل تهران و مسکو بسیار تقویت شده است. ایرانی‌های مطرود و منزوی باید تا جایی که برای‌شان مقدور بود، دوستان جدیدی پیدا می‌کردند.

اما آن شرایط مربوط به زمانی بود که گستره نفوذ روسیه رو به افول نهاده بود و حرکت روسیه به سمت گرجستان در شرایط کنونی، آشکارا نشان‌گر آن است که دیگر آن روزهای هراس و کم‌رویی به سر آمده است.

تاریخ، و به‌خصوص تاریخ منطقه قفقاز، خزر و آسیای میانه با قدرتی بیش از پیش و به‌گونه‌ای انتقام‌جویانه، دوباره آغاز شده است. اکنون پویایی نیروهای تقابل و توافق در همسایگی ایران، به همان اندازه قرن نوزدهم پیچیده است.

در آن هنگام، در رقابتی که به «بازی بزرگ» معروف شد، امپراتوری در حال گسترش روسیه در برابر دسیسه‌ها،‌ اتحادها و گاه اقدامات آشکار نظامی بریتانیا قد علم کرد.

آنچه در زمان بازسازی سیاست‌های آمریکا به تناسب شرایط جدید به آن نیاز داریم، یک آزمون واقعیت، یا بهتر است بگوییم یک آزمون سیاست‌ورزی است.


کریستوفر دیکی (عکس:سایت شخصی کریستوفر دیکی)

در مدت‌زمانی کوتاه، روحانیون ایرانی از نمایش (قدرت) روسیه در گرجستان و واکنش غرب در مقابل آن، منافع بسیاری به دست خواهند آورد.

ولی نصر، کارشناس مسایل ایران و از اعضای شورای رابط خارجی آمریکا معتقد است: «اگر شما دیگر بزرگ‌ترین تهدید پیش‌روی دنیا نباشید، آن‌گاه از هر اتهامی مبرا خواهید بود.»

با در نظر گرفتن رویارویی دیپلماتیک مسکو و واشنگتن، وادار کردن شورای امنیت سازمان ملل به تشدید تحریم‌ها علیه ایران برای بررسی برنامه غنی‌سازی هسته‌ای این کشور دشوارتر خواهد شد. افزایش فشارها و تنگ‌تر کردن عرصه بر ایران تقریباً غیرممکن خواهد بود.

گذشته از این، احتمال اقدام نظامی به رهبری آمریکا یا با حمایت این کشور بر ضد ایران نیز کم‌رنگ شده است. این هرگز ایده مناسبی نبوده و در شرایط فعلی چنین اقدامی می‌تواند آشفتگی بسیار خطرناکی در میان نیروهای کم‌رمق نظامی ایالات متحده پدید آورد.

اسراییل که در هر صورت ممکن است نگران این مساله باشد، چاره‌ای جز درک این موضوع نخواهد داشت.

اگر ایران با نهایت سرعت در حال کار برای ساخت تسلیحات هسته‌ای نباشد (ایران هم‌چنان مصرانه می‌گوید که در پی اهداف کاملاً صلح‌آمیز است)، می‌توان انتظار داشت که اکنون بر سرعت این فرایند افزوده باشد، اما نه در حدی که در این مسیر مانعی بر سر راه تقویت و توسعه روسیه ایجاد کند.

از سوی دیگر، اگر ایران برنامه هسته‌ای خود را بسیار جدی و سریع دنبال کند، مسکو ممکن است از روحانیون مجهز به تسلیحات هسته‌ای احساس خطر کند و در چنین وضعیتی، تهران به ناچار این احتمال را هم در نظر می‌گیرد که روسیه در موضع جدید و تهاجمی خود ممکن است مستقیماً و به‌گونه‌ای بی‌رحمانه در‌صدد رفع این تهدید برآید.

در شرایط کنونی، چه کسی به دفاع از ایران برمی‌خیزد؟ حتی اگر ایرانی‌ها تصمیم به کاهش سرعت یا توقف برنامه هسته‌ای خود بگیرند، باز هم باید نگران طرح‌های درازمدت روسیه برای ذخایر نفت و گاز طبیعی دریای خزر باشند؛ جایی که بخشی از ناوگان دریایی روسیه در آن قرار دارد و این کشور اخیراً ادعاهای ایران مبنی بر داشتن سهمی بزرگ در منابع خفته در زیر آب‌های آن را انکار می‌کند.

به گفته نصر «دولت آینده آمریکا می‌تواند با تکیه بر چنین هراس‌هایی بازی را پیش ببرد و از فرصت‌ها بهره‌ بگیرد.»

او می‌افزاید: «اما برای پرداختن به بازی‌هایی از این دست، شما باید دید روشنی داشته و از بصیرت کافی برخوردار باشید.» اما چنین چیزی را در دولت بوش، یا لفاظی‌های مک‌کین و یا گفته‌های اوباما در مورد مذاکره نمی‌توان یافت.

در‌واقع چارچوب سیاست‌های بنیادی ایالات متحده بر مبنای تناقض‌های اساسی استوار است. نصر می‌گوید: «ما طوری حرف می‌زنیم که گویی ایران بزرگ‌ترین تهدید است،‌ اما طوری رفتار می‌کنیم که گویی روسیه را بزرگ‌ترین تهدید موجود می‌دانیم.»

کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا در روز پنج‌شنبه برای قرار دادن بخشی از سپر موشکی (ضد بالستیکی) آمریکا در لهستان، توافق‌نامه‌ای با ورشو امضا کرد.

رایس از مدت‌ها پیش به تصریح گفته است که هدف (سیستم دفاع موشکی که قرار است در اروپای شرقی قرار گیرد) مقابله با تهدیدات احتمالی از سوی ایران است. اما ایران اصلاً موشک بالستیک قاره‌پیما در اختیار ندارد.

به نظر می‌رسد تلاش ایران برای پرتاب موشک به فضا در روزهای پایانی هفته گذشته نیز تنها برای ایجاد سر و صدای کاذب بود.

اما مسکو صدها موشک بالستیک قاره‌پیما دارد که کاملاً قابل استفاده‌اند. (حتی ما گاهی فضانوردان آمریکایی خود را با موشک‌های قابل اعتماد روسیه به ایستگاه فضایی بین‌المللی می‌فرستیم.)

اقدام آمریکا روس‌ها را سخت متحیر کرده است و آن‌ها اکنون به این می‌اندیشند که هدف سپر موشکی آمریکا، حذف موازنه استراتژیک گذشته است که به صورت بالقوه به واشنگتن امکان حمله اولیه بر ضد مسکو را می‌دهد.

تقابل‌هایی از این دست، اگر گسترش یابد، می‌تواند به رویارویی‌های عجیب و غریبی مشابه آنچه در جنگ سرد شاهدش بودیم - یا حتی شاید به مراتب بدتر از آن - بیانجامد.

در‌واقع بازی بزرگ جدید همچون همتای قدیمی خود، ماجرای مفصلی از دسیسه‌ها و تقابل‌ها خواهد بود و در چنین وضعیتی یافتن راه‌حل قطعی و فوری برای آن، غیرممکن خواهد شد.

واقع‌گرایی حکم می‌کند که بدون توجه به این‌که ایدئولوژی روس‌ها با آرمان‌های دموکراتیک آمریکایی سازگار است یا نه، روابط ایالات متحده با آن‌ها بهبود یابد.

گری سیک، یکی دیگر از کارشناسان مسایل ایران در دانشگاه کلمبیا، معتقد است سیاست‌سازان باقی‌مانده در دولت بوش، اگرچه خیلی دیر، اما در‌واقع به چنین درکی رسیده‌اند.

آقای سیک می‌گوید: «پس از ۱۱ سپتامبر، جهان‌بینی آن‌ها چنین بود که ایالات متحده قدرتی بی‌حد و حصر دارد. اما فکر نمی‌کنم دیگر چنین اعتقادی داشته باشند. و اگر واقعاً می‌خواهید قدرت خود را در راه‌هایی که مقرون‌به‌صرفه‌تر هستند به کار بگیرید، باید رویکردمان در قبال ایران را تغییر دهید.»

این امری آسان نخواهد بود. ایرانیان معامله‌گرانی سخت‌گیر با جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای خاص خود هستند، اما در عین حال بی‌منطق نیستند و خواسته اصلی آن‌ها (تضمین) امنیت است.

اگرچه عجیب است، اما ممکن است واشنگتن به این نتیجه برسد که با کمک به آن‌ها برای احساس امنیت - و نه تهدید - بیشتر، منفعت بیشتری نصیب ایالات متحده خواهد شد.

Share/Save/Bookmark

اصل مقاله در نیوزویک
The New Great Game

نظرهای خوانندگان

با توجه به شرایط بحرانی حاکم بر اقتصاد جهانی که جمهوری خواهان آمریکائی با همان روشهای سنتی خود با آن مقابله کرده اند دیگر راه به جائی نخواهد برد زیرا دوام بازیهای آنگونه مدتهاست که به سر آمده است تبلیغات آنچنانی و سرگرم کردن دنیا در جائی دیگر جز چند روز دوام ندارد جنگ افروزی های جمهوری خواهان و بازی با ارزش دلار و .. روشهای سنتی ست که بحران آمریکا را تشدید کرده است به همین دلیل است که آنها آخرین مقاومتهای خود را نیز در مقابل تغییرات انجام شده در دنیا دارند و سعی میکنند تا آخرین لحظه قدرت را حفظ کنند اما راه تغییر راهی ست که حتی دنیا نمی تواند آنرا نادیده بگیرد راهی که اوباما در پیش دارد راهی ست که امیدوارست بتواند بر بحران جهانی غلبه کند و اگر اوباما کاخ سفید را بدست آورد دیگر ما شاهد این بازیها نخواهیم بود .

-- فرهاد- فریاد ، Aug 24, 2008 در ساعت 08:00 PM

با توجه به شرایط بحرانی حاکم بر اقتصاد جهانی که جمهوری خواهان آمریکائی با همان روشهای سنتی خود با آن مقابله کرده اند دیگر راه به جائی نخواهد برد زیرا دوام بازیهای آنگونه مدتهاست که به سر آمده است تبلیغات آنچنانی و سرگرم کردن دنیا در جائی دیگر جز چند روز دوام ندارد جنگ افروزی های جمهوری خواهان و بازی با ارزش دلار و .. روشهای سنتی ست که بحران آمریکا را تشدید کرده است به همین دلیل است که آنها آخرین مقاومتهای خود را نیز در مقابل تغییرات انجام شده در دنیا دارند و سعی میکنند تا آخرین لحظه قدرت را حفظ کنند اما راه تغییر راهی ست که حتی دنیا نمی تواند آنرا نادیده بگیرد راهی که اوباما در پیش دارد راهی ست که امیدوارست بتواند بر بحران جهانی غلبه کند و اگر اوباما کاخ سفید را بدست آورد دیگر ما شاهد این بازیها نخواهیم بود .

-- فرهاد- فریاد ، Aug 24, 2008 در ساعت 08:00 PM