رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ مهر ۱۳۸۶

جایزه دموکراسی ۲۰۰۷ برای سیمور هرش

برگردان: علی جمالی

سیمور هرش از منتقدان بسیار پی‌گیر سیاست‌های کاخ سفید است و کاخ سفید هم اصلا با او میانه‌ی خوبی ندارد. هرش روزنامه‌نگاری را با تهیه‌ی گزارش برای پلیس آغاز کرد. او دانش‌آموخته‌ی تاریخ است و فرزند یک یهودی مهاجر از اروپای شرقی. از سال ۱۹۹۲ در نیویورک کار روزنامه‌نگاری می‌کند و نیز همزمان کتاب می‌نویسد. اولین گزارش افشاگر او در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و در آن پرده از جنایات جنگی مای‌لای در ویتنام برداشت. او ۳۵ سال بعد با گزارش‌های خود در باره‌ی زندان ابوغریب جنجال بسیار آفرید.
«جایزه‌ی دموکراسی» امسال در ۲۸ سپتامبر نصیب او شد. در حاشیه مراسم اهدای جایزه، مجله‌ی آلمانی اشپیگل با هرش گفت‌وگویی کرد که کوتاه‌شده‌ی آن، که به برنامه‌ی اتمی ایران و همچنین جنگ عراق می‌پردازد، در زیر آمده است. هرش برنامه‌ی اتمی ایران را حاصل بزرگ‌نمایی سازمان سیا می‌داند و اهداف راهبردی دولت آمریکا را به باد انتقاد می‌گیرد.


محمود احمدی‌نژاد در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، کماکان در کسوت قربانی ظاهر شد. بنابه ادعای او، ایران فقط به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز علاقه‌مند است. براستی غرب در مورد برنامه‌ ی هسته‌ای ایران تا چه حد می‌داند؟

بسیار زیاد. اما چنین وانمود می‌کند که در حد و اندازه‌ی آگاهی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی. به گزارش‌های بی‌شمار محمد البرداعی، دبیرکل آژانس، فکر کنید. ایرانی‌ها مدعی هستند برای راه انداختن راکتورهای هسته‌ای غیرنظامی، به اورانیوم غنی‌شده نیازمنداند. بنابه حدس و گمان آژانس، اورانیوم غنی‌شده در ایران، تنها در حد ۶۸/۳ درصد است. آژانس انرژی اتمی همواره گفته است که ایران گام‌هایی برداشته است، اما با وجود این هنوز فاصله‌ی زیادی دارد. طبعا آمریکا و اسراییل مسأله را بسیار بزرگ جلوه می‌دهند. ولی هنوز دلایل کافی در دست نیست که بتواند تهاجم بمب‌افکن‌ها را توجیه کند.

آیا این ادامه‌ی همان سیاست ایجاد ترس نیست که در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ در تمهید مقدمات جنگ عراق شاهد بودیم؟

ما در آمریکا از استعداد شگرفی برای «هیتلریزه» کردن آدم‌ها برخورداریم. اول یک هیتلر داشتیم اما بعد هیتلرهای فراوان. تعداد بیست هیتلر دیگر؛ خروشچف، مائو و طبعا استالین و سپس، اندک زمانی، قذافی هیتلر ما شدند. اینک موجودی به نام احمدی‌نژاد. واقعیت این است که او در ایران از چنان قدرت زیادی برخوردار نیست که ما دوست داریم جلوه دهیم و باور کنیم. نیروهای انقلابی مستقیما روی ساخت راکت و چنان‌که برنامه‌ای برای ساخت سلاح اتمی داشته باشند، نظارت و کنترل دارند. آنها هستند می‌توانند از این تجهیزات استفاده کنند، نه این بابا احمدی‌نژاد. اما ما در داخل آمریکا از این‌گونه بحث‌ها اجتناب می‌کنیم. بی‌خیالی‌ست دیگر. زیرا در آمریکا پروسه‌ی درس‌آموزی جریان ندارد.

این حس خطر از ایران چه شد که در ما به وجود آمد؟

توسط فشارهای کاخ سفید. این بازی آنهاست.

چه سودی از این کار نصیب کاخ سفید می‌شود که ما را تا آستانه‌ی درگیری با تهران می‌برد؟

باید این پرسش را از خود بکنید. چهل سال پیش به چه علت ما وارد جنگ با ویتنام شدیم؟ می‌شود چنین فکر کرد که آمریکا با این همه انسان‌های هوشیارش، بعید است که چنین حماقتی را بار دیگر مرتکب شود. اما من در زندگی یک نظریه دارم و آن این است که هیچ عبرت و درس‌آموزی‌ای در کار نیست. پروسه‌ی درس‌آموزی وجود ندارد. درست مثل تخته سیاهی که مرتب پاک می‌شود. به نظر می‌رسد که اشتباهات دوباره باید تکرار شوند.

حتا بعد از جنگ عراق؟ آیا فکر نمی‌کنید برای مداخله‌ای چنین گسترده، اهداف راهبردی وجود دارد؟

نه، ما داریم دموکراسی تأسیس می‌کنیم! این رییس جمهوری همه‌ی فکر و ذکرش این است که نظم خاورمیانه را دگرگون سازد. او واقعا به این امر باور دارد. من همواره فکر می‌کردم که هنری کیسینجر یک فاجعه بود. او چنان دروغ می‌گوید که دیگران نفس می‌کشند. اما این در انظار عمومی برایش ممکن نبود. حال اگر کیسینجر آنجا بود، من آسوده‌خاطر می‌شدم. چون می‌دانستم که دیوانگی او به نحوی با سودای نفت مرتبط است. اما مورد بوش چیز دیگری‌ست. جورج دبلیو بوش فکر می‌کند کاری را انجام می‌دهد که خداوند می‌خواهد.

بالاخره در عراق چه باید کرد؟

به طور آشکار دو راه بیشتر وجود ندارد. راه اول: تمام نیروهایتان را بیرون بیاورید؛ از امروز تا نیمه‌شب. راه دوم: تمام نیروهایتان را بیرون بیاورید؛ از فردا تا نیمه‌شب. آن‌چه شعله‌های نفت در عراق به کام خواهد کشید ما هستیم.

منبع

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بفرمایید، من می دانستم که اوهم جزو صیهونیستها است اما رل خود رابه گونه ای متفاوت انجام میدهد. من می توانم روزی را ببینم که به صیهونیست موذی نوام چامسکی هم از همین جایزه ها در کاخ سیاه برای پشبرد مقاصد صیهونیسم و تحمیق آمریکاییان، بخصوص "روشنفکران" نظیر گنجی و در اسراییل ،جایی که چامسکی خودش گفته مایل است زندگی کند ولی فعلا" صلاح
نیست ، بدهند همانطوریکه صیهونیست فرانسوی ژان پل سارتر گرفت و هیچوقت تا آخر
عمر از اسراییل نه تنها انتقادی نکرد بلکه از اسراییل در مقابل بعضی "چپ ها" هم دفاع کردو آنها رااز اینکه اسراییل را مورد انتقاد قرار میدهند سرزنش کرد. واقعا" از افرادی که هنوز از لحاظ آگاهی قادر به شناخت افراد نیستند و دست به شلوار آنها برای "آلترناتیو" شدن می شوند کاری جز گریه نمی توان کرد.

-- خجسته ، Sep 30, 2007 در ساعت 02:32 PM