رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ اسفند ۱۳۸۵
گفتگو با محبوبه عباسقلی زاده

می‌خواهیم بگوییم هی ما هم وجود داریم

گفتگو با محبوبه عباسقلی‌زاده را از اینجا بشنوید.

خانم عباسقلی‌زاده، شما و جمعی از فعالان جنبش زنان قرار است که فردا در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کنید. دلیل این تجمع چیست؟
ما به‌خاطر همبستگی با ۵ نفر از دوستانمان که بخاطر تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵ در میدان هفت‌ تیر بازداشت شدند و به‌دفعات مورد بازجویی قرار گرفتند و به‌خاطر حمایت و همبستگی با این دوستان یعنی نوشین احمدی خراسانی، پروین اردلان، فریبا داودی مهاجر، شهلا انتصاری و سوسن طهماسبی می‌خواهیم برویم جلوی دادگاه انقلاب.

دلیل برخورد با این دوستان شما مجوز نداشتن آن تجمع عنوان شده است.
ببینید، آیا شما اصلا نشان دارید از تجمعی که در سال‌های اخیر در ایران روی داده باشد، به‌صورت یک اعتراض خیابانی غیر از ۲۲ بهمن و مثلا به‌جز تجمعات رسمی دولتی؟ آیا غیر از اینها تجمعی داریم که اصلا اتفاق افتاده باشد؟ یعنی حتا اگر ما فکر بکنیم که یک تجمع مجوز دارد، اصولا دولت این کار را نمی‌کند و مجوز نمی‌دهد. از آن‌طرف هم براساس آنچه در قانون اساسی آمده، ما اصلا نیازی نداریم برای تجمع‌های مدنی و غیرمسلحانه دنبال مجوز باشیم. این چیزی‌ست که در قانون اساسی به صراحت آمده است.

فکر می‌کنید در فرصت فردا که شما و همفکرانتان می‌توانید بروید و حرف بزنید، تعدادتان به چند نفر برسد؟
ببینید، ما فردا اصلا نمی‌خواهیم برویم مثلا در مورد جنگ یا صلح و حتا در رابطه با مسایل دیگری که توی این اطلاعیه نوشته‌ایم حرفی بزنیم. ما با تعداد خیلی محدودی از فعالان و بچه‌های جنبش زنان می‌خواهیم برویم آنجا بایستیم و نگاه کنیم که وقتی دوستانمان می‌روند به دادگاه احساس دلگرمی کنند،‌ احساس کنند که تنها نیستند. رفتن ما فقط برای همبستگی‌ست. برای این نیست که برویم بخواهیم کاری بیش از این بکنیم.

فردا روز برگزاری دادگاه دوستان‌تان است؟
فردا روز برگزاری دادگاه خانم نوشین احمدی خراسانی، پروین اردلان، فریبا داودی مهاجر، شهلا انتصاری و مخصوصا خانم طهماسبی‌ست که تقریبا می‌توانم بگویم یکسال از زمان و عمر و انرژی‌شان توی راهروهای دادگاه برای بازجویی، رفت و آمد و توضیح دادن درباره‌ یک حق طبیعی تلف شده.

به نظر می‌رسد که شما از این فرصت، که دولت ایران در حوزه‌ سیاست خارجی تحت فشار هست، دارید استفاده می‌کنید یا شاید از نظر دولت ایران بخواهیم بگوییم ، دارید سوءاستفاده می‌کنید برای اینکه حرف‌های خودتان را بزنید، اینطور است؟
اتفاقا ما می‌خواهیم بعنوان صدای سومی این وسط بگوییم، هی! ما هم اینجاییم.

ببینید، الان داستان چه جوری‌ست؟ الان اینطور شده که از یک‌طرف رسانه‌ها و بوق و کرناهای نئو‌کان‌ها‌ دارد صفیر می‌کشد که هر شب با برنامه‌هایشان افکار عمومی را مشوش می‌کنند. یک‌طرف دیگر هم دولتی‌های خودمان هستند که به‌هرحال مواضع رسمی کشورمان را عنوان می‌کنند و این دو طرف مرتب در حال جنگ رسانه‌ای‌‌اند با همدیگر.

این وسط اصلا انگار مردم و ملتی که اینجا هستند صدایی ندارند. یعنی ما اینجا به‌عنوان جامعه‌ مدنی به‌عنوان یک جنبش زنده، به‌عنوان یک بخش مهمی از جامعه مدنی حرف‌مان این است که ما نه می‌خواهیم نئو کانها صدای ما را به جایی برسانند چون درواقع من شما را رسانه‌ نئو کان نمی‌دانم که دارم این حرف را می‌زنم، ما نه می‌خواهیم صدایمان از رسانه‌های نئو‌کان بیرون بیایید، و نه می‌خواهیم فقط همان صدایی را بشنوید که از جانب دولت بیرون می‌آید.

اینجا یک صدای دیگری هم هست، صدای عده‌ای از زنان این کشور که بحث‌شان سر این است که نه جنگ می‌خواهند نه تشنج‌آفرینی می‌خواهند و نه می‌خواهند بحث اورانیوم غنی‌شده تا این حد برود جلو که جز آنکه محیط زیست ما را آلوده می‌کند، باعث این هم بشود که ما وارد جنگ بشویم. از طرفی هم بحث ما این است که ما الویت‌های دیگری داریم، مثل دمکراسی، امنیت، شغل و حق حیات طبیعی.

شما در انتهای نامه‌ی‌تان نوشته‌اید که ما چشم به آینده دوخته‌ایم. از آنجایی که شما نشسته‌اید، چشم‌انداز آینده چطور است، روشن است یا تیره و تار؟
ما بحث‌مان از این واژه این است که ما با اراده‌ خودمان، با تلاش خودمان و با کوشش خودمان می‌توانیم آینده‌مان را بسازیم. به نظر من یک امیدواری‌ست در تاریخ اجتماعی ایران که خود ملت ایران دلشان بخواهد خودشان سرنوشت خودشان را رقم بزنند.

ممنون از گفتگو با رادیو زمانه...
من فقط می‌خواستم در رابطه با سوال زیرکانه‌‌تان که آیا ما از این شرایط سوء‌استفاده می‌کنیم برای اینکه بخواهیم آب به آسیاب دشمن ایران بریزیم بگویم این‌طوری نیست...

من حرف از آب و آسیاب نزدم...
بله. یک تعبیر دیگر حرف‌تان این بود و... موضوع اصلا این نیست. موضوع این است که ما به‌عنوان ایرانی اولا اجازه نمی‌دهیم حتی‌ یک وجب از خاک کشورمان این وسط بخواهد مورد تهدید هیچ غریبه‌ای قرار بگیرد. اما از طرفی هم حرفمان این است که حفظ آب، خاک و امنیت با سروصدا و ایجاد تشنج و این‌جور چیزها فراهم نمی‌شود. یعنی اگر مدیران و حاکمان کشور ما واقعا دلشان بخواهد صدای مردم را بشنوند و بخواهند دمکراسی واقعی ایجاد بشود و بخصوص نیمی از کشور ما که زنان هستند از این تبعیض و نابرابری که دارند رنج می‌برند،‌ این تبعیض و نابرابری را رفع بکنند،‌ خودش کلی دستاورد دارد و خودش کلی می‌تواند به امنیت ملی و منافع ملی ما کمک بکند و آن‌موقع دیگر هیچ قدرت خارجی نمی‌تواند ما را مورد تهدید قرار بدهد.

الان بهانه‌ی بوش چیست؟ بهانه‌ی بوش این است که در ایران دمکراسی نیست و من می‌خواهم بروم ایران را نجات بدهم. حالا هر چقدر هم ما بگوییم، آقا ما دلمان می‌خواهد خودمان خودمان را نجات بدهیم، نمی‌خواهیم تو بیایی ما را نجات بدهی، او از این قضیه به‌عنوان یک وسیله دارد استفاده می‌کند. از اینجاست که من می‌گویم صدای سوم. یعنی انتظار ما اینجا از رسانه‌های آلترناتیو، رسانه‌های مستقل این است که آنها بیایند صدای ما را به گوش مردم دنیا برسانند.

به‌هرحال من تعبیر «آب و آسیاب» را بکار نبردم و منظورم این نبود.
بله، درست است. من خواستم فقط یک‌مقدار توجه بیشتری را جلب بکنم به داستان.

Share/Save/Bookmark