رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ اسفند ۱۳۸۵

نقشه نفرت درست کردن چقدر ساده است!

رابرت فيسک
اينديپندنت - شنبه ۳ مارس ۲۰۰۷

چرا ما سعی می‌کنیم ميان مردم خاورميانه تفرقه بيندازيم؟ چرا تلاش می‌کنيم آن‌ها را قطعه قطعه کنیم، آن‌ها را متفاوت کنیم و – دايماً، حيله‌گرانه، موذيانه و ظالمانه – سعی می‌کنيم تفرقه‌های‌شان، شک‌های‌شان و توانايی نفرت متقابل‌شان را به رخ‌شان بکشيم؟ این فقط نژادپرستی سرسری ماست؟ يا چيز تیره‌تری در روح غربی ما وجود دارد؟


نقشه‌ها را برداريد. آيا من تنها کسی هستم که حال‌اش از میل ژرونالیستی‌مان به انتشار نقشه‌های فرقه‌گرايانه‌ی خاورميانه به هم می‌خورد؟ می‌دانيد چه می‌گويم. حالا ديگر همه‌ی ما با نقش‌های علامت‌گذاری شده با رنگ عراق آشنا هستيم. شيعه‌ها پايین هستند (معلوم است)، سنی‌ها در «مثلث» وسط – در واقع بيشتر شبيه يک هشت ضلعی (يا شايد پنج ضلعی) است – و کردها در شمال.

يا نقشه‌ی لبنان را ببينيد که الآن در آن‌جا زندگی می‌کنم. شيعيان پايین هستند (باز هم معلوم است)، دروزی‌ها در شمال، سنی‌ها در صيدون و نوار ساحلی جنوب بيروت، شيعه‌ها در حومه‌های جنوبی پايتخت، سنی‌ها و مسيحیان در شهر، مسيحيان مارونی در شمال پايتخت، سنی‌ها در تريپولی، و باز هم شيعيانی در شرق. ما چقدر عاشقِ اين نقشه‌ها هستيم. کار تنفر را چه آسان کرده‌اند.

البته قضيه به این سادگی‌ها نيست. من در يکی از دره‌های کوچک دروز، در غرب بيروت زندگی می‌کنم. اما راننده‌ و سبزی‌فروش محلی من سنی هستند. گمان کنم آن‌ها هیچ کاری در این نقطه‌ی نامربوط نقشه‌ی ما ندارند. پس به عابد، راننده‌ام، بگويم که نقشه‌ی ما می‌گويد ديگر نمی‌تواند ماشين‌اش را بيرون خانه‌ی من پارک کند؟ يا بگويم که ناشرِ نسخه‌ی عربی کتابِ من با عنوان «جنگ بزرگ بر سر تمدن» دیگر نمی‌تواند در پاتوق هميشگی‌مان – رستوران پل در بيروت شرقی - مرا برای ناهار ببيند چون نقشه می‌گويد که اين منطقه‌ی مسیحيان مارونی بيروت است؟

در طارق الجدی (سنی‌نشين)، بعضی از خانواده‌های شيعه خانه‌شان را ترک کرده‌اند – موقتاً، می‌فهميد که، فقط برای يک تعطيلات کوتاه، و کليدها را پيش همسايه‌ها گذاشته‌اند، هميشه وضع اين‌جوری است – معنی‌اش این است که نقشه‌های بيروتِ ما الآن تمیزترند و قابل فهم‌تر. همين اتفاق در مقياسی بسيار بزرگ‌تر در بغداد رخ می‌دهد.
حالا علامت‌گذاری رنگی ما می‌تواند پر رنگ‌تر باشد. آن کلمه‌ی گمراه‌کننده‌ی «مختلط» ديگر استفاد‌ه‌ای ندارد.

ما عين همين کار را در بالکان انجام دادیم. دره‌ی درينا در بوسنی تا زمانی که صرب‌ها آن را «تصفيه» کردند، مسلمان نشين بود. سربرنيستا؟ عبارت «منطقه‌ی امن» را حذف کنيد و به جای آن بگذاريد «صرب». کرايينا؟ تا وقتی که کروآت‌ها آن را تصرف نکرده بودند، منطقه‌ای صرب بود. شما اين‌ها را «کروآت» می‌خوانديد؟ يا «کاتوليک»؟ يا روی نقشه‌ی ما به هر دو اسم صدای‌شان می‌زديد؟

چرا نقشه‌های فرقه‌ای-نژادیِ اروپا و آمريکا چاپ نمی‌شود؟
تقصير ما در این بازی فرقه‌ای مثل روز روشن است. ما می‌خواهیم بين «ديگران»، «آنان»، کسانی که می‌توانند دشمنان‌مان باشند تفرقه بيندازيم و آن‌ها را از یکديگر جدا کنيم. در همان حال، ما – ما غربی‌های متمدن با ارزش‌های صيقل‌خورده و یک دستِ چندفرهنگی‌مان – از هر گزندی در امان هستيم. من مثلاً می‌توانم يک نقشه‌ی فرقه‌ای از بيرمنگام برای شما بکشم – و در آن منطقه‌های «مسلمان» و «غیرمسلمان» را علامت‌گذاری کنم، ديگر مسيحی زيادی در انگليس باقی نمانده است – اما هيچ روزنامه‌ای حاضر به چاپ آن نمی‌شود. می‌توانم نقشه‌ی فوق‌العاده دقيقی از واشينگتن با مرزهای دقيق خیابان‌ها بکشم که در آن «سياه‌ها» از «سفيدها» جدا شده‌اند، اما «واشينگتن پست» هرگز چنين نقشه‌ای را چاپ نمی‌کند.

فکرش را بکنيد «نيويورک تايمز» چه ذوقی خواهد کرد با نقشه‌ی رنگی بروکلين، هارلم، ايست ریور، به رنگ‌های سياه، سفيد و قهوه‌ای و منطقه‌های ايتاليايی، کاتوليک، يهودی و پروتستان‌های آنگلوساکسونِ سفيد پوست. يا مثلاً فکرش را بکنيد که در «گلوب ان ميلِ» تورنتو، مونترال فرانسوی و غير-فرانسوی (يک جا خط مرزی درست بعد از متروی شهری است) يا خودِ شهر تورنتو (که «ايتاليای کوچک» الآن اوکراينی يا يونانی است) را به صورت نقشه‌ی رنگی داشته باشد و حومه‌ی می‌سی سائوگا را برای مسلمان‌ها سبز کند. ولی ما اين نقشه‌های هيتلری را برای جامعه‌های‌مان نمی‌کشيم. این کاری نابخشودنی است، بد سليقگی است، چيزی است که «ما» در تمدن گرانبهای‌مان که به دقت از آن نگهبانی کرده‌ايم، انجام نمی‌دهيم.

این هفته در نيويورک از کنارِ يک قفسه‌ی کتاب رد می‌شدم و چشم‌ام به مجله‌ی نابکارِ «تايم» افتاد. پشت جلدش تصویری بود – که می‌توانست پشت جلدِ يک مجله‌ی نازی دهه‌ی ۱۹۳۰ باشد – دو مرد بالاپوش به تن يکی با لباسِ سياه و ديگری با شال‌گردنی چهارخانه. تيتر اين بود: «شيعه در مقابل سنی: چرا اين‌ها از هم نفرت دارند؟». طبيعی بود که اين انعکاسی از جنگ داخلی در عراق بود – در ضمن اين همان جنگ داخلی است که سخنگوهای آمريکا در بغداد در ماه اوت ۲۰۰۳ از آن حرف می‌زدند و حتی يک نفر عراقی در بدترين کابوس‌های‌اش هم گمان نمی‌کرد که چنين اتفاقی بيفتد.

مجله‌ی «تايم» و مقاله‌های نژادپرستانه
خواننده‌ی عزيز! مجله‌ی «تايم» را بخريد و برويد صفحه‌ی ۳۰. چه پيدا می‌کنيد؟ «چطور می‌شود يک سنی را از يک شيعه تشخیص داد؟». مفيد است، ها؟ و بعد از اين ستونی از اطلاعات مفيد و تفرقه‌افکن می‌آيد. به عنوان مثال، «اسم‌ها». «بعضی از اسم‌ها نشانه‌های فرقه‌ای در خود دارند . . . ابوبکر، عمر و عثمان . . . مردانی که اين اسم‌ها را دارند به احتمال قریب به يقين سنی هستند. آن‌ها که اسم‌شان عبدالحسين یا عبدالزهراست (من البته هرگز به «عبدالزهرا» برخورد نکرده‌ام) «به احتمال بسیار زیاد شيعه هستند». بعد ستون‌هايی درباره‌ی «نماز»، «مسجدها»، «خانه‌ها»، «لهجه‌ها» و «گويش‌ها» و حتی – خدا به دور - «اتومبيل‌ها» می‌بينيد. اين آخرين مورد، برای خوانندگانی که با حيرت دارند این‌ها را می‌خوانند، به ما می‌گويد در اتومبيل‌های آن‌ها دنبال چه برچسب‌هايی بگرديم (عکسی از امام علی را اگر ببینيد، راننده شيعه است) يا مثلاً پلاکِ ماشين را ببينيد (پلاک ثبتِ استانِ انبار، مثلاً) که نشان می‌دهد راننده احتمالاً سنی مذهب است.

باز هم ممنون‌ام. نمی‌دانم چرا نيروهای نظامی آمريکا، شماره‌ی اين هفته‌ی «تايم» را کامل نمی‌خرند و همه را در بغداد پخش نمی‌کنند تا کار آدم‌کشانی محلیِ هنوز نادان را با اين هدف‌های قابل شناسايی ساده، آسان کند. اما آيا «تايم» به ما کمک می‌کند که جامعه‌ی عميقاً پراکنده و متشتت آمريکا را بشناسيم (کی‌ها در باغ‌شان در واشينگتن از همه بيشتر زباله نگه می‌دارند، در ويربورن ميشيگشان بايد دنبال کدام برچسب سپر بود؟). هرگز چنين کاری نمی‌کنند.

اقليت‌های مزاحم
من هم به خاطر شرکت در اين بازی کوچک فرقه‌ای در خاورميانه مقصر هستم. از يک لبنانی می‌پرسم اهل کجاست، نه برای اين‌که کوه‌ها يا رودخانه‌های نزديک خانه‌اش را به یاد بياورم، بلکه برای این‌که روی نقشه‌ام علامتِ رنگ‌شان را پيدا کنم. ولی کار ساده‌ای نیست. مردی که می‌گويد اهل جنوب لبنان است (يعنی شيعه است) ساکن شهرک دروزی حسبيه از آب در می‌آيد. زنی که می‌گويد اهل جبيل (مسيحی) است، از اقليتِ شيعه‌ی آنجاست. اه، اگر اين اقليت‌های مزاحم می‌رفتند و در جای درست نقشه‌ی امپريالیستی و فرقه‌ای ما زندگی می‌کردند چه می‌شد.

هذيان‌های پادشاهان سنی درباره‌ی «هلالِ شيعی»
و ما هنوز گوش به حرف پادشاهان سنی در خاورميانه می‌دهيم – و گوش به هذيان‌های آن‌ها درباره‌ی «هلالِ شيعی» می‌سپاريم – پس عجيب نيست که اين قدر از ايرانِ شيعه نفرت داريم. و باز هم سرزمين‌ها را تقسیم می‌کنيم و قيچی می‌کنيم و باز هم نقشه‌های نژادی بيشتر و بيشتری منتشر می‌کنيم. من جداً نمی‌دانم آيا ما دوست داریم جنگ داخلی را در سراسرِ این نقطه از جهان شايع کنيم يا نه؟ می‌دانيد چی‌ست؟ تا حدودی فکر می‌کنم ما واقعاً می‌خواهيم اين‌جوری باشد.

-----------------------------

Link and title in English:
Robert Fisk: How easy it is to put hatred on a map

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

لینک مطلب اصلی کار نمی کند
---------------------------
زمانه: بررسی شد مشکلی ندارد

-- sanaz ، Mar 5, 2007 در ساعت 05:31 PM