رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ مرداد ۱۳۸۵

جستجوی وطن در ذهنیت یهودی

نوشته زیر ترجمه مصاحبه­ای است با یاکوب رابکین درباره رابطه بین صهیونیسم و ارتدکسی که در روزنامه سوئیسی NZZ منتشر شده است. یاکوب رابکین تاریخ­دان است و در کانادا زندگی می­کند. وی ازجمله روشنفکران یهودی است که سیاست­های اسرائیل را منقدانه برانداز می­کنند. مصاحبه­کننده: Sabine Matthes

در مباحث مربوز به خاورمیانه اغلب یهودیت، صهیونیسم و اسرائیل برهم منطبق می­گردند و به این ترتیب نقد سیاست­های اسرائیل از سوی اسرائیل و برخی از یهودیان با «ضدسامی­گری» یکی معرفی می­شود. و برعکس، یهودیان ارتدکس اروپا با این خطر مواجه هستند که با عده­ای که [آن­ها نیز خود را ارتدکس می­نامند و] به عنوان نگهبانان مرزهای اسرائیل از سال ١٩٦٧در کناره رود اردن سکنی گزیده­اند یکی پنداشته شوند. به این ترتیب فراموش می­شود که تندروانه­ترین مخالفت­ها با اسرائیل از سوی مؤمنین شدیدا متدین مطرح می­شود که مخالفت خود با صهیونیسم را با اتکا به تورات استدلال می­کنند. یاکوب رابکین Yakov Rabkin در آخرین کتاب خود «Au nom de la Thorah. Une histoire de l'opposition juive au sionisme» سهم خود را در تمایز بین یهودیت و صهیونیسم، صهیونیستم یهودی و مسیحی، و ضدصهیونیستم یهودی و مسیحی خوب ادا می­کند. طرحی که او از یهودیت ارتدکس درمی­اندازد، کمی ناآشنا، جذاب و تحریک­کننده است. به عنوان مثال، یهودیان عضو Neturei Karta که کاملا منطبق بر قوانین تورات زندگی می­کنند، امیدوارند که اسرائیل منحل شده و یهودیان منطقه، مانند نقاط دیگر جهان درکنار اعراب محلی و تحت دولت فلسطینی زندگی کنند. خود رابکین با شکل دولت یهودی – عربی موافق است، با این استدلال جالب که اسرائیلی که به منزله مأمن مطمئنی برای یهودیان بنا شد، «امروزه تنها نقطه جهان است که یک یهودی می­تواند تنها به این دلیل که یهودی است جان­ خود را از دست بدهد».


* انگیزه شما از نوشتن این کتاب چه بود؟ 

محرکه­های مختلفی موجود بود. به عنوان تاریخدان فقدان فهم کلی معنای صهیونیستم از دیدگاه یهودیت را حس می­کنم. به عنوان روشنفکر می­دیدم که یک­کاسه­کردن یهودیان، اسرائیل و صهیونیسم اشتباه است. و بلاخره به عنوان انسان برایم مهم است که جهت خنثی­سازی منشأ خشونت ضدیهودی که در سال­های اخیر رشد کرده است، تفاوت تعیین­کننده بین یهودیت و صهیونیسم، و همین­طور بین یهودیان و صهیونیست­ها را تشریح کنم. درگیری بین اسرائیلی­ها و فلسطینی­ها، با این­که تراژیک است نباید به کشورهای دیگری که در آن­ها یهودیان و مسلمانان کنار یکدیگر با صلح زندگی می­کنند صادر شود. نقاط اشتراک مسلمان­ها و یهودیان خیلی بیشتر از نقاط افتراق آنان است. - واکنش­ها نسبت به کتاب شما چگونه است؟ - در مجموع بسیار هیجان­انگیز بود. روزنامه­های بین­الملی با من مصاحبه کردند، سخنرانی­هایی ایراد کردم، و ده­ها خواننده از بابت نشان­دادن تفاوت­های یهودیت و صهیونیسم از من قدردانی کردند. واکنش عده­ای از صهیونیست­های خارج اسرائیل، بدون این­که واقعا به محتوای کتاب پرداخته باشند دشمنانه بود. اسرائیلی­ها برعکس این عده - که چنین وانمود می­کنند که جامعه اسرائیل در باره مشکلی واقعا بحث­انگیز یک تنه نظر واحدی دارد - از تبادل­نظر استقبال می­کنند. - صهیونیسم سیاسی تحت تأثیر ایدئولوژی­های ناسیونالیستی قرن نوزده، بر اساس کتاب «دولت یهودیان» (١٨٩٦) پا به عرصه وجود گذاشت که هرتسل آن را در واکنش به رشد روزافزون ضدسامی­گری اروپایی نوشته بود.



موضع یهودیان آن روزها چگونه بود؟

- واکنش روحانیون کاملا خصمانه بود. اجازه بدهید از تاریخدان اسرائیلی یوزف سلمون که دلایل این واکنش شدید را مختصر و مفید بیان کرده است، نقل قولی بیاورم: «خطر صهیونیسم برای جوامع سنتی یهودی چه در خود اسرائیل و چه در دیاسپورا به این خاطر سهمگین بود که حق آنان را نسبت به "سرزمین موعود" ضایع می­کرد. صهیونیسم به وسیله اهداف خود، یعنی ایجاد هویت مدرن و ملی یهودی، و کنار زدن جامعه سنتی به نفع روش زندگی مدرن و همین­طور به خاطر موضع آن نسبت به اعتقادات مذهبی درباره مسائلی نظیر دیاسپورا و "نجات"، تمام جنبه­های یهودیت سنتی را مورد حمله قرار داده بود. خطر صهیونیسم متوجه کلیه جماعت­های یهودی بود. خطری خشن و همه­جانبه که به همین دلیل دایما با مقاومت روبرو می­شد». اقشار متجدد یهودیان که در اروپای غربی و مرکزی به عنوان آلمانی­ها یا فرانسوی­های یهودی­مذهب می­زیستند نیز با صهیونیسم مخالف بودند، زیرا آن را خطری برای جاافتادگی (اینتگراسیون) خود در جوامع اروپایی می­دیدند. به همین خاطر صهیونیست­ها که خواهان برگزاری کنگره­ای در مونیخ بودند بودند، در اثر مخالفت یهودیان آلمان عاقبت مجبور به انتقال کنگره به شهر بی­طرف­تر و مهمان­نوازتر "باسل" (سوئیس) شدند.



- تفاوت صهیونیسم یهودی و مسیحی چیست؟

- ایده احیای سلطه یهودی در سرزمین مقدس مورد پسند عده­ای از مسیحیان قرارگرفته بود. یهودستیزان اروپایی نیز که با کمال میل از مهاجرت یهودیان به فلسطین استقبال می­کردند، حامی ایده مذکور شده بودند. امروز در کشورهای زیادی در بین جماعت­های مسیحی پروتستانت شاهد شکل­گیری صهیونیسم تندروانه­ای هستیم. شمار اعضای تشکل «ائتلاف مسیحیان آمریکا» که طرفدار تصاحب کامل سرزمین مقدس توسط اسرائیل است، از تعداد یهودیان سراسر جهان که تازه همه آن­ها هوادار صهیونیسم نیستند، بیشتر است. با این توضیح که صهیونیست­های مسیحی همگی یک­تنه و مجدانه از صهیونیست­های تندرو پشتیبانی می­کنند. صهیونیست­های فرهنگ­گرا امثال «مارتین بوبر» و «یودا ماگنس»، پس از کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم به طرفداری از یک حکومت مشترک یهودی – عربی در فلسطین برخاستند. آن­ها از آن­جایی که از جدایی یهودیان و اعراب و در نتیجه از رانده­شدن دومی­ها به وسیله اولی­ها هراس داشتند، با دولت یهودی مخالف بودند. معتقد بودند، در این صورت نوعی حکومت «اسپارت»ی یهودی شکل خواهد گرفت که روش زندگی و اخلاقیات یهودی را به خطر می­اندازد. متأسفانه چنان­که به نظر می­رسد، بخشی از پیشبینی آن­ها درست از کار درآمده است.



- چرا ایده صهیونیست­های فرهنگ­گرا در مقابل ایده «هرتسل» شکست خورد؟ و آیا ایده آنان هنوز زنده است؟

- این­ها یک عده یهودی آلمانی واقعا ایدآلیست بودند که به ارزش­های یهودی دلبستگی صمیمانه­ای داشتند. حال آن­که «بن­گورین» شخص عمل­گرایی بود که از سنت­های یهودی بیزار بود و و هدفی جز اسکان حداکثر قابل امکان یهودیان در فلسطین نداشت. از طریق سازماندهی پشتیبانی قدرتمندی در آمریکا و دیگر کشورها، به راحتی درمقابل ایدآلیست­های فرهیخته به پیروزی رسید. گذشته از این، بن­گوریون به طرز زیرکانه­ای با استفاده از ناراحتی وجدان اروپایی­ها، آن­ها را به پشتیبانی از «راه حل صهیونیستی برای مشکل یهودیان» واداشت. با این­وجود ایده یک دولت مشترک عربی –یهودی هنوز زنده است و به آهستگی قوت می­گیرد.«مرون بن­ونیتسی»، معاون شهردار سابق اورشلیم گفته بود «اسرائیل از سال ١٩٦٧ دولت مشترک هردوگروه ساکن اسرائیل است، با این مشخصه که یکی از این گروه­ها (فلسطینی­ها) دارای حقوق سیاسی نیست. آن­چه به نظر من بایستی انجام شود، احقاق حقوق این گروه، و بازگشت به زندگی مشترک دوران قبل از ١٩٤٨است که بسیار صلح­آمیزتر بود». ایده او شناخته­شده است و در اسرائیل درباره آن بحث می­شود و از سوی اقلیتی مورد حمایت قرار می­گیرد. برای خیلی­ها اسرائیل پدیده­ی «دوران­به­سررسیده» است. بازمانده­ای از ناسیونالیسم قرن­نوزدهمی که حذف­کنند «غیر» است. اما در هرصورت نهایتا انسان­های اسرائیل و فلسطین هستند که باید برای شکل­بخشی به روابط خود تصمیم بگیرند. ما که در منطقه زندگی نمی­کنیم می­توانیم به پرورش ایده­ها بپردازیم، اما نمی­توانیم چیزی را به آن­ها تحمیل کنیم.

 معنای اصلی «تبعید» در تورات چیست؟
- طبق سنت یهودی، یهودیان در تبعید بسرمی­برند که کیفر گناهان خود را پس بدهند، خود را به والاترین رفتارهای اخلاقی بیارایند و با دعا به خداوند متوسل شوند تا آنان را به اسرائیل بازگرداند. موضع صهیونیسم کاملا چیز دیگری است. صهیونیسم برای بازگشت به اسرائیل به «قدرت یهودی» توسل می­کند. همان­طور که سالمون به درستی می­گوید، صهیونیسم یهودیت سنتی را نفی می­کند و در صدد خلق نسل جدیدی از «عبرانی­ها» و ارزش­هایی است که کاملا خلاف ارزش­های یهودی­هایی است که در دیاسپورا می­زییند. هدف صهیونیسم سیاسی پایان­دادن به پراکندگی جهانی یهودیان و «عادی­سازی» آن­هاست، تا به ملتی تبدیل شوند مثل فنلاندی­ها، لهستانی­ها و امثالهم. مفهوم «امت» هم در عربی و هم در عبری برای نامیدن مسلمانان و یهودیان به­کار می­رود، با این توضیح که در هردو مورد منظور از امت، جماعت دینداران است و نه ملت­هایی که در محدوده مرزهای سیاسی می­زییند. حال­ آن­که صهیونیسم و «ملت اسرائیل» برای عده بی­شماری از یهودیان به اساس هویت یهودی تبدیل می­گردد، و این آن­چیزی است که روحانیون دوران هرتسل را شدیدا به هراس انداخته بود. صهیونیست­ها شکاف عمیقی بین یهودیان ایجاد کردنده­اند که تصور عاقبت آن دشوار است. - تفاوت بین ضدصهیونیسم یهودی سکولار و مذهبی چیست؟ - مذهبی­هایی که صهیونیسم را مردود می­شمارند خواهان حفظ نظام «ارزش­های ویژه» یهودی هستند. و کسانی که خیلی کمتر مذهبی هستند نیز به دلیل تعلق خاطر نسبت به ارزش­های دیگری که آن­ها نیز یهودی هستند با صهیونیسم مخالف­اند. با این­که این دوگروه جدا از یکدیگر زندگی می­کنند، عقاید آن­ها در این مورد تقریبا بر هم منطبق است.



چرا به یهودیان ضدصهیونیست داغ «خائن»ی که از خود نفرت دارد زده می­شود و به این طریق آن­ها را به سکوت وامی­دارند؟

- صهیونیست­ها خود را پیش­قراول قوم یهود می­دانند و این تصور آنان را به مخالفین بی­انعطاف هرگونه اپوزیسیون ضدصهیونیستی مبدل ساخته است. طوری که عدم انعطاف یادشده در سال ١٩٢٤ به خشونت مسلحانه انجامید. در این سال حقوق­دان ضدصهیونیست «یاکوب دحان» در اورشلیم تمهیدات سفر گروهی از خاخام­ها به لندن را فراهم آورده بود. این روحانیون قصد داشتند در لندن مخالفت خود را علیه آن­چه به آن «تهاجم صهیونیستی» نام­داده بودند، اعلام کنند. یاکوب دحان توسط اعضای سازمان «هاگانا» متشکل از صهیونیست­های مسلح که بعدها به ارتش اسرائیل تبدیل شد، به ضرب گلوله به قتل رسید. در اینترنت لیستی شامل هزاران نفر از به­اصطلاح "ازخودبیزاران دشمن اسرائیل" موجود است. در این لیست که فاشیست­ها آن را تهیه کرده­اند، خاخام­های متدین اردتدکس و یهودیان مترقی که کمتر مذهبی هستند کنارهم قرار گرفته­اند، و این یک­بار دیگر ثابت می­کند که منشأ مخالفت با صهیونیسم در اساس یکی است: ارزش­های یهودی نزد همه آن­ها محترم است. یهودیان مذهبی ضدصهیونیست مثل «نتورای کارتا» Neturei Karta به نظر از بقیه تندروتر می­رسند و حمله به آن­ها آسان­تر است، زیرا آن­ها در بیانیه­های خود آشکارا این ادعا را که صهیونیسم تجلی یهودیت است، دروغ می­نامند. اسرائیل برای آنان «دولت یهودی» نیست، بلکه «دولت صهیونیستی» است. - از «نتورای کارتا» بگویید و از عقاید آنان درباره صلح عادلانه در اسرائیل/فلسطین. - این گروه در سال­های ٣٠ در اورشلیم تأسیس شد. معنی نتورای­کارتا «نگهبانان­شهر» است. هدف این سازمان نفی ساختارهای صهیونیستی دولت و واگذاری قدرت سیاسی به اعراب فلسطینی است. برای درک خطا و خطر مفاهیم «دولت یهودی» یا «دولت عبری» باید بگویم، لازم نیست حتما عضور نتورای­کارتا باشید. این مفاهیم فریب­دهند هستند. حتی هرتسل به «دولت یهودی» فکر نمی­کرد، بلکه «دولت یهودیان» را مدنظر داشت. این مفاهیم خطرناک هستند، زیرا به استمرار تعویض جایگاه دین و سیاست می­انجامد و باعث یکی­پنداشته­شدن همه یهودیان و یهودیت با اسرائیل می­گردد. و این خود باعث ایجاد خشونت ضدیهودی می­شود. به عقیده من روزنامه­نگاران نبایستی از این مفاهیم استفاده کنند، مگر این­که خواهان ایجاد خشونت باشند.

ترجمه از مانی ب.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بسیار نغز

-- بدون نام ، Aug 13, 2006 در ساعت 03:54 PM